گنجور

 
ادیب الممالک

بتا توئی که قدت سرو باغ کاشمر است

رخت بهار ختن بوستان کاشغر است

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

ز بحر مجتث این چامه تنگی از شکر است

چو شرق و غرب زمین خاور است و باختر است

نسار «او اختر» است و بتو در «اخشتر» است

به پارسی کره خاک «گوی چغمینی » است

«میان کش » است خط استوانه در کمر است

زمین کهنه بود ارزه و آن دگر شوه دان

که هر دو جای جماد و گیاه و جانور است

«ووروبرشته » شمال و «ووروز زرشته » جنوب

«زرشته » هشته بزیر و «برشته » بر زبر است

زمین عامره را می شمر «فرادده فش »

چنانکه «ویدهدده فش » خراب و بی اثر است

«وورو برشته فرادده فش » سه بخش بود

تمام شرح دهم بر تو گرچه مختصر است

نخست «بهره خاور» که بخش خاوریش

به «آن ایران » نامیده گشت و مشتهر است

میانه بخشش «خنرث وه بومی ایران » دان

چو بخشش باختر «ایران کوپژ» در نظر است

محیط غربی و شرقی «رزه پراگرد» ند

که یک به باختر و آن به خاوری سمر است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode