گویند که راستی چو زر کانیست
سرمایهٔ عز و دولت و آسانیست
گر راست به هر چه راستست ارزانیست
من راستم آخر این چه سرگردانیست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
گویند که راستی چو زر کانیست
سرمایهٔ عز و دولت و آسانیست
گر راست به هر چه راستست ارزانیست
من راستم آخر این چه سرگردانیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خصمان گویند که این سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست.
ای دل هوس عشق تو را تنها نیست
کس نیست که در سرش ازین سودا نیست
صفرا مکن ارچه دلبرت اینجا نیست
کاینجا که تُوی جایگه صفرا نیست
گفتا هر دل بعشق ما بینا نیست
هر جان صدف گوهر عشق ما نیست
سودای وصال ما تراتنها نیست
لیکن قد این قبا بهر بالا نیست
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست
گر موی شوی موی ترا گنجانیست
روز آمد و روز هر چراغی که فروخت
در شعلهٔ آفتاب جز رسوا نیست
زلف تو که دل در شکنش زندانیست
دزد است و به آویختگی ارزانیست
دل برد و هزار کس گواهند بر این
وان شوخ هنوز برسر پیشانیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.