گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

خوش آن محفل که هر دم ساغر می

وی از من گیرد و من گیرم از وی

بیا نایی نوا سر کن دمادم

بیا ساقی قدح پر کن پیاپی

که خوش باشد می گلگون کشیدن

به بانگ ارغنون و ناله ی نی

نباشم شاد و خرم تا نباشد

به دستم ساغر و در ساغرم می

مشو مغرور حسن ای گل که دارد

بهار دلربائی در عقب دی

برآرم بی تو آه از سینه تا چند

ببارم بی تو اشک از دیده تا کی

رسد تا کی به گردون هایهایش

رفیق خسته را دریاب هی هی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode