گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

آن جفا پیشه که منعش ز جفا نتوان کرد

چه توان کرد که منع دل ما نتوان کرد

آن که در خیل نکویان نتوان یافت چو او

به جفائی که کند ترک وفا نتوان کرد

نتوان کرد جدائی ز تو اما چه علاج

که رقیبان ترا از تو جدا نتوان کرد

قیمت خون شهیدی چه بود غیر از هیچ

که ز بی قیمتیش هیچ بها نتوان کرد

خود که گفتت که چنان قطع نظر کن از ما

که به عمری نگهی جانب ما نتوان کرد

به جفا از تو محال است که بردارم دل

جان من ورنه ازین بیش جفا نتوان کرد

جان فدای تو اگر کرد عجب نیست رفیق

جان چه باشد که به راه تو فدا نتوان کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode