و هفت نور بتابد چنانک هر یک را
ازو پذیرد باندازه لطافت نار.
قول حکماء فلاسفهاندر انوار فلکی و لطافت کز آن بامهات همیرسد، آنست که گفتند: هر لطافتی کهاندر امهات همی پدید آید از عالم عالی پدید آید؛ و عالم عالی را گفتند که بیرون ازین افلاکست. و گفتند که این هفت ستاره مدبر بر مثال روزنهااند از آن عالماندرین عالم؛ و نور و لطافت از آن عالم یکسان همی آید، و لیکن این اجرام که نور ازیشان همی اینجا رسد بطباع متفاوتاند، و پذیرندگان نور و لطافتاندرین عالم نیز بتفاوت مکانها و طینتها متفاوتاند، و بدین سبب همی چیزهااندر نور و لطافت متفاوت پدید آیند. و گفتند که جوهر گداختنی همه زر خواست بودن، و جواهر فسرده همه یاقوت سرخ خواست بودن، و لیکن چو مکانها و طینتها همه یکسان نبود، طینتی (که) پاکیزه تر شد و تاثیرات را تمام پذیرفت، زر گشت و یاقوت شد؛ و آنچ از طینتها آلایش و تیرگی داشت، بزری و یاقوتی نرسید. و گوهر ها متفاوتاند چون سیم و مس و آهن و جز آن، و چو زبر جد و چو لعل (و) بیجاده و جز آن. و هم این گفتند سخناندر نباتها و حیوانات، که سبب نا رسیدن نور و لطافت از عالم علوی بهمه چیزها بر یکاندازه (آن) است که ستارگان متفاوت الاقدار و الاطباعاند، و طینتها متفاوتست واندر مکانهاء مختلفست، و حرکات فلک بگرد امهات نیز مختلف است، تا یک جای از خاک بزیر منطقه فلکست که اجرای فلک آنجا بغایت زودی متحرکست و آن حرکت دولابی است، و یک جای از خاک بزیر قطبست که آنجا اجزا فلک بغایت دیری متحرکست و آن حرکت رحاوی است. و بدین سبب است که گفتهاند که همی بتابش این اجرام از طینتی بلوراند بدان لطیفی و سپیدی و روشنی وز دیگر طینتی همی شبهاند بدان تاریکی و سیاهی و تیرگی، و یک میوه همی ترش و سرخ شود چو بیری. و مثل تفاوت لطافت و نور که یکسان همی آید واندر پذیرندگان همی متفاوت شود بطعامی زدند از گوشت و نان وجز آن، که چون مر آنرا مردی خردمند خورداندرو از آن خردو هوش افزاید، و اگر آن را موشی خورداندرو از آن خیانت و فساد پدید آید، و اگر آن را سگی خورد ازو بد خوئی و آزارش مردمان پدید آید. از آن گفتند که این تفاوتاندر موجودات از جهت پذیرندگان همی پدید آید، نه از جهت تفاوت عالم، چنانک از آتش همی خایه مرغ ببندد و موم همی بگدازد، و سنگ همی بریزد و خشت همی سنگ شود و جز آن.
اما جواب اهل تاویل علیهم السلام اندر انتساب هفت نور بعالم ابداع آنست که گفتهاند: هر چه در عالم حسی موجود است آن اثری است از آنچاندر عالم علوی موجود است و چو همی بینیم کهاندر عالم حسی هفت ستاره است، که چیزهاء مولودی همی از آن نور و لطافت گیرد، این موجودات نورانی دلیلست بر انکاندر عالم علوی هفت نور اولی است، کآن ازلیات علتهااند مرین انوار جسمانیات را. وز آن هفت نور ازلی گفتند: که یکی ابداعست، و دیگر جوهر عقل، و سه دیگر مجموع عقل که مر او را سه مرتبه است اعنی هم عقل است و هم عاقل است و هم معقول است، و هیچ موجود را این خاصیت نیست جز مر عقل را که خود داننده خویش است و ذات او دانسته است؛ و چهارم نفس است کز عقل منبعث است؛ و پنجم جدست؛ و ششم فتح است؛ و هفتم خیال است. واندر ظاهر شریعت مرین سه حد را نام «جبرائیل» و «میکائیل» و «اسرافیل» (است). و نجوم هفت گانه از شمس و قمر و زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد اندر عالم جسمی آثاراند از آن لطایف و اصول که مبدعاتاند. واندر عالم صغیر که مردمست، آثار از آن هفت جوهر ابداعی نیز هفتست: یکی حیات، و دیگر علم، و سه دیگر قدرت، و چهارم ادراک، و پنجم فعل، و ششم ارادت، و هفتم بقا.
و هر مردمی را از آن هفت جوهر ابداعی (از) این هفت معنی که یاد کردیم بهره ئی است براندازه قبول جوهر نفس او مر آن را، هم چنانک مر هر گوهری (را ) از هفت گوهر جسمی کانی از هفت سیاره بهره است براندازه قبول جوهر جسم مر آن را؛ تا یک نفس بمنزلت نبوتست، چنانک یک جوهر بمنزلت زر است، و یک نفس به منزلت وصایت است، چنانک یک جوهر به منزلت سیمست، و هم چنانک جواهر هفتاند از زرو سیم و آهن و مس و ارزیز و سرب و سیماب مردم (را)اندر مراتب دعوت نیز هفت منزلت است، از رسول و وصی و امام و حجت و داعی و ماذون و مستجیب و چنانک هر جوهری را از جواهر معدنی ازین هفت کوکب جسمی نوری و لطافتی بهره ئی آمده است بر قدر قبول جوهر و طینت او مر آن را، جواهر مردمی را از آن انوار ازلی اولی نیز بر قدر قبول جوهر نفس او بهره است. و هر چند جواهر معدنی همه زر نیست، هر یکی از جواهر نیز از انوار کواکب جسمی و لطافتی آن بهره یافته است و لطافت گرفتست که بدان نور و لطافت از منزلت بسایط طبایع جدا شده است.
و نزدیک مردم کو پادشاه عالم (است) مر هر یکی را ازین جواهر بمراتب آن محلی هست، بدانچ مر آن را با زر که شریفتر از همه جواهر صورتپذیرست بپذیرفتن صورت مشارکتی و مجانستی هست. و همچنین نیز هر چند مردم همه بمرتبت نبوت نیست، هر یکی از مراتب اهل دعوت هادی از انوار ابداعی کآن کواکب عقلانیاند و از لطافت آن بهره یافتهاند، که بدان بهره و لطافت آنکس از مردمانی که ایشان بمنزلت بسایط طبایع و منزلت جسماند، جدا شده است. و نزدیک عقل کلی کو پادشاه عالم علوی (است) مر هر یکی را از اهل دعوت مرتبتی و محلی هست، بدانچ مر او را با رسول که بغایت شرفست بپذیرفتن بهرهئی از آن نور که تمامی آن بدو رسیدست مجانستی و مواصلتی هست، از بهر آنک متابعان رسول از رسولاند، چنانک خدای تعالی حکایت (کرد) از ابراهیم علیهالسلام کهاندر دعاء خویش گفت که «هرکه متابع منست از منست» بدین آیت: قوله تعالی «فمن تبعنی فانه منی.»پس بحکم این قول جزم و فصل متابعان رسول مصطفی صلیالله علیه «و آله» و سلم کز پس آنک متابع او شدند، بر اثر عترت او رفتند، و بیگانه را متابعت نکردند و بر عقب خویش منقلب نشدند، از رسولاند؛ چنانک رسول گفت مر وصی «خویش را» علیهالسلام بدین خبر «علی منی و انا منه. ». و چنانک بر آسمان دنیا هفت نور مشهور است که نامهاء ایشان گفتیم، بر آسمان دین نیز هفت نورست مشهور از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و خداوند قیامت علی ذکره و علیهم السلام. و این برهانی منطقیست بمقدمات خلفی: قوله: «وما یعقلها الا العالمون.»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره ارتباط هفت نور از عالم علوی با موجودات در عالم حسی و تفاوتهای پذیرش نور و لطافت در اشیا و موجودات مختلف بحث میکند. به گفته نویسنده، همه چیزهایی که در عالم حسی وجود دارند، نشانهای از آنچه در عالم علوی موجود است، میباشند. این هفت ستاره نشاندهنده هفت نور ازلی هستند که به موجودات حسی نور و لطافت میبخشند. تفاوتهایی که در نور و لطافت در اشیا وجود دارد، به دلیل تفاوت در مکانها و طینتهاست.
همچنین، متن به بررسی انواع جوهرها و تغییرات آنها ناشی از محیط و پذیرفتن نور پرداخته و به این نکته اشاره میکند که انسانها نیز به عنوان موجودات خاص، از هفت جوهر ابداعی بهرهمنداند. در نهایت، به ارتباط موجودات با انبیاء و ائمه اطهار اشاره شده و تأکید میشود که هر یک از آنها مقدار خاصی از نور و لطافت را دریافت میکنند بر اساس ظرفیت و طینت وجودی خود.
هوش مصنوعی: هفت نور خواهد تابید به گونهای که هر کدام از آنها به اندازه لطافت آتش، انرژی و صفا را منتقل خواهند کرد.
هوش مصنوعی: حکمای فلسفه معتقدند که لطافتی که از عالم بالاتر به این جهان منتقل میشود، به سبب وجود جهانی عالی است که خارج از این سیارات قرار دارد. این هفت ستاره مانند روزنهای هستند که نور و لطافت را از عالم بالا به این دنیا میرسانند. اما اجرامی که نور را به اینجا منتقل میکنند، ذاتاً متفاوت هستند و نحوه دریافت نور و لطافت در این عالم نیز بسته به مکانها و مواد مختلف، متفاوت است. به همین دلیل است که هر چیزی با نور و لطافت متفاوتی پدید میآید. آنها میگویند که در طبیعت، مواد گوناگونی وجود دارد، به طوری که خواص مختلفی را عرضه میکنند. به عنوان مثال، طلا و یاقوت با توجه به خلوص و تأثیرپذیری از نور مشخص میشوند. اگر جنسی خالص و مستعد باشد، به طلا یا یاقوت تبدیل میشود، اما اگر آلوده باشد، به این درجات نمیرسد. این تفاوتها نه تنها در جواهرات بلکه در گیاهان و جانوران نیز مشاهده میشود. دلیل این امر این است که نور و لطافت از عالم علوی به همه چیز به یک اندازه نمیرسد، بلکه به دلیل اختلاف در درجات و خواص ستارگان و زمینها، نتایج متفاوتی ایجاد میشود. همچنین، تأثیرات متفاوتی برای مواد غذایی وجود دارد: غذایی که یک فرد خردمند بخورد، موجب افزایش هوش او میشود، در حالی که اگر موش یا سگ آن را بخورد، نتایج منفی دارد. این تفاوتها در موجودات به دلیل نحوه پذیرش آنها از جهان به وجود میآید، نه به خاطر تفاوت در عالم. به عبارت دیگر، یک ماده با تأثیرات مختلف بر حسب گیرندهاش واکنشهای متفاوتی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: پاسخ اهل تاویل در مورد ارتباط هفت نور با عالم ابداع این است که هر چیزی که در دنیا مشاهده میشود، بازتابی از آنچه در عالم علوی وجود دارد، میباشد. اگر در دنیای حسی هفت ستاره داریم، این نشاندهنده این است که در عالم علوی هفت نور اصلی وجود دارد که این نورها علت وجودی موجودات مادی هستند. این هفت نور عبارتند از: اول، نور ابداع؛ دوم، جوهر عقل؛ سه نور دیگر مربوط به عقل هستند که به سه مرتبه تقسیم میشوند: عقل (داننده)، عاقل (دانشمند) و معقول (آنچه که مورد دانش قرار میگیرد). هیچ موجودی به این ویژگیها جز عقل نمیرسد. چهارم نفس است که از عقل ناشی میشود؛ پنجم جد؛ ششم فتح؛ و هفتم خیال. در ظاهر دین، این سه مرتبه به نامهای «جبرائیل»، «میکائیل» و «اسرافیل» شناخته میشوند. ستارههای هفتگانه مانند خورشید، ماه، زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد نیز آثار از آن لطافتها و اصولی هستند که مبدعان به حساب میآیند. در دنیای کوچکتر که انسانها در آن زندگی میکنند، هفت صفت نیز وجود دارد که از آن هفت جوهر ابداعی ناشی میشود: حیات، علم، قدرت، ادراک، فعل، اراده و بقا.
هوش مصنوعی: هر انسانی از آن هفت جوهر ابداعی که به آن اشاره کردیم، به مقدار قابلیت روح خود بهرهمند میشود. به طور مشابه، هر جوهر از هفت جوهر جسمی مرتبط با هفت سیاره، مطابق با قابلیت جسم خود، سهمی دارد. به عبارت دیگر، هر نفس به منزله نبوت است، همانطور که یک جوهر به منزله طلا و هر نفس در مقام وصایت است، همانند یک جوهر به منزله نقره. همچنین، انسانها در مراتب دعوت، دارای هفت مقام هستند: رسول، وصی، امام، حجت، داعی، ماذون و مستجیب. هر جوهر معدنی به میزان قابلیت و طینت خود از این هفت سیاره بهرهمند شده و هر انسانی نیز از آن انوار ازلی به میزان قابلیت روح خود بهرهمند است. همانطور که همه جواهرات معدنی یکسان نیستند، هر یک از انسانها نیز از جواهرات آسمانی به نسبت قابلیت روح خود سهمی دارند و این لطافت از نور و لطافت الهی است که از طبیعتهای دیگر جدا شده است.
هوش مصنوعی: در نزد مردم، پادشاه عالم از هر یک از آنان بر اساس موقعیت و مقامش جواهراتی دارد. این جواهرات به گونهای هستند که با زر، که از همه جواهرات شریفتر است، ارتباط و شباهتی دارند. هر چند همه مردم به مرتبه نبوت نرسیدهاند، اما هر یک از اهل دعوت از نورهای آفرینشی و کواکب عقلانی بهرهمند شدهاند و این لطافت و بهرهمندی آنها را از سایر مردمان که در مرتبهای پایینترند، متمایز میکند. در نزد عقل کلی که پادشاه عالم علوی است، هر یک از اهل دعوت نیز درجات و مقامات خاص خود را دارند. بنابراین، رسالت آنها به رسول که در بالاترین درجه شرافت است ارتباط و نزدیکی دارد، چرا که پیروان رسول از او هستند. به طور مثال، خداوند تعالی در دعای ابراهیم علیهالسلام میفرماید: «هر کس از من پیروی کند، از من است.» پس بر اساس این گفتار، پیروان رسول خدا که بعد از او بر عترت و خانوادهاش پایبند مانده و به بیگانگان متمایل نشدهاند، از او هستند. همچنین، رسول خدا در مورد وصی خود فرمود: «علی از من است و من از علی هستم.» همانطور که در آسمان دنیا هفت نور مشهور هست، در آسمان دین نیز هفت نور شناخته شدهای وجود دارد که شامل آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد و خداوند قیامت است. این موضوع دلیلی منطقی است که تنها عالمان میتوانند آن را درک کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.