من پری زادهام و خواب ندانم که کجاست
چونک شب گشت نخسپند که شب نوبت ماست
چون دماغ است و سر استت مکن استیزه بخسب
دخل و خرج است چنین شیوه و تدبیر سزاست
خرج بیدخل خدایی است ز دنیا مطلب
هر که را هست زهی بخت ندانم که که راست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
من پری زادهام و خواب ندانم که کجاست
چونک شب گشت نخسپند که شب نوبت ماست
چون دماغ است و سر استت مکن استیزه بخسب
دخل و خرج است چنین شیوه و تدبیر سزاست
خرج بیدخل خدایی است ز دنیا مطلب
هر که را هست زهی بخت ندانم که که راست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن از شاعر غزلسرا به بیان احساس پریشان و سردرگمی فرد در زندگی میپردازد. او اشاره میکند که به خواب نرفته و نمیداند کجاست، و شب وقتی فرا رسیده، باید بیدار باشد. او همچنین تأکید میکند که در زندگی باید به تعادل دخل و خرج توجه کرد و خروج بیدلیل از زندگی خدایی است. در نهایت، به تقدیر و سرنوشت اشاره میکند و اینکه نمیداند خوشبختی و بخت خوب به چه کسی تعلق دارد.
هوش مصنوعی: من از نسل پریان هستم و نمیدانم خواب چیست و کجا قرار دارد. چون شب آمد، نمیخوابم؛ زیرا شب زمانهای برای ماست.
هوش مصنوعی: بیش از حد به خود نبال و خویشتن را کوچک نشمار. دخالت در زندگی مالی و امور خود را با دقت و تدبیر انجام بده، زیرا تدبیر درست و اصولی در دخل و خرج، ضروری است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خرج و هزینهای که بدون درآمد و منبع مالی صورت میگیرد، در حقیقت از نظر خداوند بیفایده است. هر کسی که به دنبال چیزهایی دنیاست، ممکن است خوشبختی یا بدبختیاش را نداشته باشد و نمیتوانم بگویم که چه کسی در این وضعیت درست است یا چه کسی نادرست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی «نه صواب است، خطاست»
بی گمان، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.