پروانه را ز آتش دلها خبر بپرس
سوز و گداز شمع ز آه سحر بپرس
با مدعی بگوی که از گفتگوی ما،
از لعل یار بگذر و حرفی دگر بپرس
تا مهر اوست در دل ویران من نهان،
احوال گنج از من بی پا و سر بپرس
با زلف دوست قصه بخت سیه بگو
وز لعل یار غصه خون جگر بپرس
ز احوال آب شور که چون لؤلؤ آورد
بی جستجو ز مردمک چشم تر بپرس
احوال سختی دل سنگین دلان شهر،
از نالههای دم به دم بیاثر بپرس
شرح جفا کشیدن افسر به بند عشق،
از نیک پی خجسته آن نوسفر بپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.