سپهر شعبده باز از درون پردۀ غیب
لطیفه یی دگر آورد کاهلا صلوات
رسید دختر دیگر مرا و یکباره
ببرد رونق عیش و برفت آب حیات
اگر نتایج صلبم بود برین قانون
نه هیچ رنگ شفایابم و نه بوی نجات
اگر نباشد جز رابعه دوم دختر
چنان بهست که سوی عدم برد برکات
ازین سپس سخن خوش ز من نزاید از آنک
بنات فکر بدل شد مرا به فکر بنات
بنات را ز پی نعش آفرید خدای
ز بدو آنکه سپهر آمدست در حرکات
ز مکر مات بود دفن دختران همه وقت
اگر به حال حیاتست وگر به حال ممات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سپهر شعبدهباز داستانی جدید آورد و توجهها را جلب کرد. دختری دیگر وارد زندگی من شد و شادیهایم را از بین برد. اگر نتایج زندگیام به قوانین وابسته بود، نه امیدی به بهبودی داشتم و نه بویی از نجات. اگر تنها دخترم رابعه وجود داشت، بهتر بود که به سمت عدم بروم. پس از آن صحبتهای خوشی از من برنخواهد آمد، زیرا افکارم به افکار دختران تغییر کرده است. خداوند دختران را برای نعش آفرید; از زمانی که سپهر در حال حرکت است، دختران همیشه در خطر دفن شدن قرار دارند، چه در حال زندگی و چه در حال مرگ.
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک شعبدهباز، از پس پردهٔ ناپیدا، لطیفۀ دیگری را به نمایش گذاشته است و این ما را به تأمل وادار میکند.
هوش مصنوعی: دختر دیگری به من رسید و به یک باره شادی و لذت زندگیام را از من گرفت و زندگیام را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: اگر عواقب کارهایم مشخص بود، نه امیدی به بهبودی داشتم و نه نشانی از نجات.
هوش مصنوعی: اگر غیر از رابعه دختر دیگری وجود نداشته باشد، به گونهای است که برکات او میتواند به سمت عدم برود.
هوش مصنوعی: از این به بعد، دیگر از من سخنان خوشی بیرون نخواهد آمد، زیرا اندیشهام به اندیشههای نامناسب تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: خداوند دختران را برای به دنبال جنازهها آفرید، چرا که از آن زمان که آسمان در حرکت است، این وضعیت به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: به خاطر فریب و نیرنگ، همیشه دختران در حال نابودی هستند، چه در زندگی و چه در مرگ.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات
خیال تو چو درآید به سینه عاشق
درون خانه تن پر شود چراغ حیات
دود به پیش خیالت خیالهای دگر
[...]
شنیدهای که سکندر برفت تا ظلمات
به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات
گرم زمانه دهد از بلای عشق نجات
در فضول نکوبم دگر به هیچ اوقات
ولی نجاتِ من از عشق کی شود ممکن
گر آسمان چو زمین باز استد از حرکات
مرا نجات بود گر دهد ضلالت نور
[...]
ترا ز شکر شیرین از آن دمید نبات
که یافت پرورش از آب چشمه سار حیات
اگر نه چشمه حیوان دهان تنگ تو بود
بگوی تا ز چه پوشیده گشت در ظلمات
چو بر کشید قضا نیل حسن بر بقمت
[...]
جهان جود و مروت سپهر فضل و کرم
که خاک پای تو را چاکرست آب حیات
ز حزم و عزم تو آن لاف میزنیم دایم
که چون فلک به مسیری و چون زمین به ثبات
به هر زمین که گذشتی ز ابر احسانت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.