ای دل خسته برو بر در آن یار مترس
ور چو خاک رهت آن دوست کند خوار مترس
کارت ارچه چو سر زلف بتان آشفتست
بار بر دل منه ای خسته ازین کار مترس
تو که جویای گل خوش نفس خوش بویی
گل به دست آر و به دامن کن و از خار مترس
یار اگر یار بود با من مسکین ای دل
دل قوی دار خدا را و ز اغیار مترس
ای دل آخر بگذر بر در دلبر روزی
بوسه ای زان لب چون قندش بردار مترس
من که در بندگی اقرار جهانی کردم
دل محزون غمینم مکن افگار مترس
ای که خواهی که همه کار به کامت گردد
خاطر هیچکس از خویش میازار مترس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.