خوش باشد ار آن دلبر جانانهٔ ما باشد
در بحر غم عشقش دردانهٔ ما باشد
بر رغم بداندیشان آخر چه شود کز لطف
آن جان جهان یک شب در خانهٔ ما باشد
شادی نبود ما را جز با شب وصل تو
گویی که غم عشقش همخانهٔ ما باشد
بیگانه شدم از خویش تا با تو شدم پیوند
زآن رو که به جز عشقت بیگانهٔ ما باشد
شاید که ز جور تو ای نور دو چشم ما
اندر سر هر کویی افسانهٔ ما باشد
ای باد صبا مویی بگشای بیاور تا
تاری ز سر زلفش در شانهٔ ما باشد
گر هر دو جهان بخشند ما را به نظر ناید
ای دوست سر کویت کاشانهٔ ما باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.