گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حاجب شیرازی

در کاسه دو چشم بود خون دل شراب

وز آتش درون شده لخت جگر کباب

از فتنه های دوره آخر زمان ببین

ایران در اضطراب و جهانی در انقلاب

از خون عاشقان وطن گشت کوه و دشت

کف نی خضیب وارهمی روز و شب خضاب

از بس به نعش ها شده مویان بنات نعش

شد خیره چشم انجم و شد تیره آفتاب

توپ «شنیدر» است و تفنگ «ورندل » است

کز این دو شد بنای عدالت بری ز خواب

یک قطره کرد ملت خود پاک شیخنا

نی شاهد و نه بینه بی حق و بی حساب

مشروطه خواه با بی محض است نزد شیخ

تا آنکه بسته گشت ز مشروطه باب تاب

ای صلح کل چو شمس ز مشرق طلوع کن

تا تیغ های خشک زند زنگ در غراب

«حاجب » به ملک معنی و در کشور کمال

غیر از تو کیست پادشه مالک الرقاب