گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

سواد خط تو چون نافع نظر دیدم

روایتی که ازو رفت معتبر دیدم

مرا چو زلف تو بر حرف می فرو گیرد

حروف زلف تو برخواندم و خطر دیدم

چه گویم از الف وصل تو که هیچ نداشت

من اینکه هیچ نداشت از همه بتر دیدم

تو را میان الف است و الف ندارد هیچ

که من ورای الف هیچ در کمر دیدم

کمند زلف تورا کافتاب دارد زیر

هزار حلقه گرفتار یکدگر دیدم

به حلق آمده جان در درون هر حلقه

هزار عاشق گم کرده پا و سر دیدم

سزد که هندی تو نام نرگس است از آنک

دو هندوی رخ تو نرگس بصر دیدم

چگونه شور نیارم ز آرزوی لبت

کز آرزوی لبت شور در شکر دیدم

ورای دولت وصل تو هیچ دولت نیست

ولی چه سود که آن نیز برگذر دیدم

چگونه وصل تو دارم طمع که من خود را

ز تر و خشک لب‌خشک و چشم‌تر دیدم

به عالمی که ز وصلت سخن رود آنجا

هزار تشنه به خون غرقه بیشتر دیدم

ز مشرقی که ازو آفتاب حسن تو تافت

هزار عرش اگر بود مختصر دیدم

چو در صفات توام آبروی می‌بایست

فرید را سخنی همچو آب زر دیدم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۵۰۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کمال‌الدین اسماعیل

جهان بگشتم و آفاق سربسر دیدم

بمردمی اگر از مردمی اثر دیدم

درین زمانه که دلبستگیست حاصل او

همه گشایشی از چشمۀ جگر دیدم

امید منفعت از خلق منقطع شد از آنک

[...]

سعدی

جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم

به مردمی که گر از مردمی اثر دیدم

مگر که مرد وفادار از جهان گم شد

وفا ز مردم این عهد هیچ اگر دیدم

ز من مپرس که آخر چه دیدی از دوران

[...]

ابن یمین

جهان بگشتم و آفاق سر بسر دیدم

نه مردمم اگر از مردمی اثر دیدم

برین صحیفه مینا بخامه خورشید

نگاشته سخنی خوش بآب زر دیدم

که ای بدولت ده روزه گشته مستظهر

[...]

جهان ملک خاتون

از آن زمان که من آن روی چون قمر دیدم

دل ضعیف خود از عشق بی خبر دیدم

حلاوتی که در آن چهره نگارین است

قسم به جان تو در ماه و خور اگر دیدم

ز خون دل رقمی از سرشک چون سیماب

[...]

عرفی

چه گویمت که نیرزد بگفتگو«عرفی»

ز عهد ماضی و حال آنچه در گذر دیدم

ز عیش و بی غمی عهد پیش باز مپرس

که عیشش از سخن راست تلختر دیدم

ز درد ناقص این عهد هم سؤال مکن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه