کردگارا مشته رندی ده جهان را خوش تراش
تا که از قومی که هم ایشان و هم ما تیشهایم
شعر بردم خواجه را حالی جوابی باز گفت
لفظ و معنی همچنان یعنی که ما همپیشهایم
قصه تا کی گویم از بس خواب خرگوش خسان
راست چون شیران به شب آتش زده در بیشهایم
خاطر از اندیشه عاجز و نقد کیسه این
دیر شد معذور میدار اندر آن اندیشهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.