بخش ۱۹ - در بیان آنکه آدمی چنانکه زید چنان میرد؛ باز همچنان حشر شود. ذات او از آنچه هست نگردد و چیز دیگر نشود آنچنانکه دانههای گندم و جو و برنج و گاورس و غیرها من الحبوب را چون در زمین بیندازند و بکارند از زمین همان رویند و سر برآرند اگر گندم است گندم و اگر جو است جو. آدمیان نیز اگرچه به صورت یک رنگاند و یک نقش لیکن در معنی متفاوتاند و مخالف؛ یکی امین است و یکی خائن یکی صالح است یکی طالح یکی مؤمن است و یکی کافر الی مالانهایه. چون بمیرند و در گور روند هر یکی چنانکه بود باز همچنان برخیزد و حشر شود که یوم تبیض وجوه و تسود وجوه از این سبب میفرماید پیغامبر علیه السلام « کما تعیشون تموتون و کما تموتون تحشرون »
نشنیدی که شاه جمله رسل
مهدی و هادی و خفیر سبل
گفت روشن کما تعیشون دان
در تموتون همان صفت برخوان
شخص از مرگ اگرچه بگدازد
رخت هستی ز تن بپردازد
نشود بعد مرگ چیز دگر
زهر کی گردد از گداز شکر؟
سرمه سرمه است اگرچه گردد خرد
نشود صاف او ز سودن دُرد
چیز دیگر کجا شود آن ذات؟
چونکه او را بدل نگشت صفات
بلکه از خرد گشتن افزاید
وصف خود را تمام بنماید
همچنین ذات و وصف جمله حبوب
چون شود خرد هم بود مطلوب
گندم ار خرد شد همان باشد
جو نخواند کسی کش آن باشد
گر گدازد ز نار کس زر را
عین آن است بهر زیور را
همچنین نقره و مس و ارزیز
نشوند از گداز دیگر چیز
چون گدازند هم همان باشند
هرچه گردند همچنان باشند
دانههایی که رفت زیر زمین
نیست گشت و گداخت اندر طین
آخر کار چون برآرد سر
عین دانه بود نه چیز دگر
همچنین هر کسی که مرد اینجا
همچنان حشر گردد ای جویا
گر تقی بود متقی خیزد
ور شقی بود هم شقی خیزد
مرگ همرنگ آدمی است یقین
بر ولی لطف و بر عدو زو کین
مرگ مانند آینه است و در او
روی خود دید هر بد و نیکو
اینکه از مرگ گشتهای ترسان
ترست از خود بوَد یقین میدان
زشت رخسار توست نی رخ مرگ
جان تو چون درخت و مرگ چو برگ
از تو رسته است اگر نکو گر بد
ناخوش و خوش ضمیر توست از خود
بنگر چون شکر در آب رود
اندر آن آب آن شکر چه شود ؟
یک جُلابی شود خوش و شیرین
چون ملاقات خسرو و شیرین
دل عاشق بود چو آن شکر
در هر آن آب کاو برفت بخور
غیر عاشق چو زهر قتال است
بد و نحس و خبیث و نکال است
گر بمیرد وگر زید آن دون
نشود زانچه بود دیگر گون
هست این را نظایر بسیار
عاقلان را بس است این مقدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم مرگ و ارتباط آن با شخصیت انسانها میپردازد. شاعر توضیح میدهد که مرگ، نه چیز جدیدی به زندگی انسان اضافه میکند و نه چیزی از آن کم میکند. او بیان میکند که انسان پس از مرگ، با همان خصوصیات و صفاتی که در زندگی داشته، دوباره برمیگردد. مرگ مانند آینهای است که در آن انسان میتواند روی خود را ببیند و در واقع ترس از مرگ، ترس از خود و صفات خود است. همچنین، شاعر اشاره میکند که مانند تبدیل گندم به آرد، انسانها نیز در فرایند مرگ تغییر شکل نمیدهند و به همان صورت که بودند، در حشر و نشر خود باقی میمانند. کیفیت زندگی هر فرد توسط عملها و نیتهای او تعیین میشود و مرگ فقط به منزله گذر از یک مرحله به مرحله دیگر است. در نهایت، شاعر به عقل و درک انسانها تأکید میکند تا به این حقایق پی ببرند.
هوش مصنوعی: آیا نشنیدی که پادشاهی که همه پیامبران را هدایت میکند، مهدی و راهنمای راهها است؟
هوش مصنوعی: گفتند به گونهای زندگی کن که میخواهی بمیری، چرا که در مرگت نیز همان ویژگیها و صفات تو ادامه پیدا میکند.
هوش مصنوعی: انسان با وجود ترس از مرگ، به هر حال باید روزی از زندگی دنیا جدا شود و از جسم خود دل بکند.
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، هیچ چیز دیگری زمینهساز نمیشود؛ چگونه میتوان استعداد تلخی را از به هم آمیختن شیرینی مشاهده کرد؟
هوش مصنوعی: اگرچه سرمه کوچک و ریز است، اما خواص خود را از دست نمیدهد و نمیتواند صاف و بیعیب گردد. آنچه که با چای بیشتری ترکیب شود، دیگر نتواند به حالتی که بود، برگردد.
هوش مصنوعی: چیزی دیگر نمیتواند ذات واقعی او را تغییر دهد، چون صفات او هرگز عوض نخواهد شد.
هوش مصنوعی: درست است که افزایش خرد و دانش، موجب کاملتر شدن شخصیت و ویژگیهای فرد میشود.
هوش مصنوعی: همچنین تمامی ویژگیها و خصوصیات خوب، زمانی ارزشمند و خواستنی میشوند که عقل و خرد به آنها توجه کند.
هوش مصنوعی: اگر گندم خرد شود، به جو تبدیل میشود و کسی او را گندم نمیخواند، چون در واقع آنچه باقی مانده، جو است.
هوش مصنوعی: اگر طلا در آتش ذوب شود، همانند آن برای زیورآلات است.
هوش مصنوعی: هر فلز و مادهای مانند نقره و مس به خاطر حرارت و تغییرات دیگر نمیتواند به حالت اولیه خود بازگردد و بر اثر این تغییرات، دیگر نمیتوانند همانند قبل باقی بمانند.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که تغییر کنند و دچار دگرگونی شوند، در عمق وجودشان همانگونه باقی میمانند.
هوش مصنوعی: دانههایی که زیر زمین رفتند، تغییر شکل داده و در خمیر خاک حل شدند.
هوش مصنوعی: در پایان کار، نتیجه و میوه تلاشها همانند سر دانهای است که میروید و هیچ چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این مکان بمیرد، دوباره به جمع و اجتماع خواهد پیوست، ای کسی که در جستجوی حقیقتی.
هوش مصنوعی: اگر کسی دیندار و پرهیزگار باشد، اخلاق و رفتار نیکو از او انتظار میرود، اما اگر فردی بدخلق و شقی باشد، رفتارهای او نیز همانگونه خواهد بود.
هوش مصنوعی: مرگ با انسانها شباهت دارد، اما بر دوستان مثل رحمت و بر دشمنان مانند کینه و نفرت است.
هوش مصنوعی: مرگ مانند آینهایست که در آن هر کسی میتواند چهره و اعمال خود را، چه خوب و چه بد، ببیند.
هوش مصنوعی: اگر از مرگ میترسی، بدان که این ترس از خود تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: چهره زشت تو به مرگ جان تو شباهت دارد؛ همانطور که درخت در فصل پاییز برگهای خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: اگر از تو چیزی خوب سر زده باشد، پس اگر بد باشد، این فقط به خاطر اندیشههای ناپاک خودت است.
هوش مصنوعی: به تماشای شکر در آب بنشین، ببین که وقتی شکر در آب حل میشود، چه تغییری میکند و چه حالتی به خود میگیرد.
جلاب معرب گلاب است در اینجا یعنی شربت شهد و گلاب
هوش مصنوعی: دل عاشق مانند شکر است که در هر لحظه ذوب میشود و مینوشد آنچه در اطرافش هست.
هوش مصنوعی: برای غیر عاشق، زندگی شبیه زهر است؛ پر از بدی، شومی و ناپاکی.
هوش مصنوعی: اگر بمیرد یا زنده بماند، او همچنان همانگونه باقی میماند که بود و تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: این موضوع نمونههای زیادی دارد و برای افرادی با خرد کافی همین مقدار اطلاعات کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.