گنجور

 
وحشی بافقی

غیاث الدین محمد منبع فیض

که ایزد در دو کونش محترم کرد

گل باغ سیادت کز رخش دهر

هزاران خنده بر باغ ارم کرد

پی آن تا قدم درره نهد پاک

کسی کو ره به اقلیم عدم کرد

بدانسان غسل گاهی ساخت کبش

ز غیرت چشم کوثر پر زنم کرد

فلک درپیش طاق عالی او

به سد اکرام پشت خویش خم کرد

ز موج لجه دریاچه‌اش باد

هزاران حلقه اندر گوش یم کرد

خوش آن پاکیزه رو کآنجا نهد رخت

شنا باید چو در بحر عدم کرد

پی تاریخ آن پاکیزه موضع

زمانه موضع پاکان رقم کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

نه چونین سور افریدون و جم کرد

نه چونین سور سام و روستم کرد

زمین پر زر و دینار و درم کرد

جهان بر خلق چون خلد ارم کرد

بزرگان را خداوند علم کرد

[...]

نظامی

بدین شمشیر هر کو کار کم کرد

قلم شمشیر شد دستش قلم کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه