مینماید چند روزی شد که آزاریت هست
غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست
چونی از شاخ گلت رنگی و بویی میرسد
یا به این خوش میکنی خاطر که گلزاریت هست
در گلستانی چو شاخ گل نمیجنبی ز جا
میتوان دانست کاندر پای دل خاریت هست
عشقبازان رازداران همند از من مپوش
همچو من بیعزتی یا قدر و مقداریت هست
در طلسم دوستی کاندر تواش تأثیر نیست
نسخهها دارم اشارت کن اگر کاریت هست
چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست
وای بر جان تو گر مانند تو یاریت هست
بار حرمان برنتابد خاطر نازک دلان
عمر من بر جان وحشی نه اگر باریت هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مینماید چند روزی شد که آزاریت هست
غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست
در گلستانی نمیجنبی چو شاخ گل جای
میتوان دانست کاندر پای دل خاریت هست
چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست
[...]
ای که چون چشم بت من، حال بیماریت هست
مینماید کز طلب، اندر دلآزاریت هست
فصل گل بیمِی نشاید زیستن ور نیست زر،
هشت باید در گرو، تا دلق و دستاریت هست
بر جفای باغبان بیمروّت صبر کن،
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.