گنجور

 
وحشی بافقی

از تو همین تواضع عامی مرا بس است

در هفته‌ای جواب سلامی مرا بس است

نی صدر وصل خواهم و نی پیشگاه قرب

همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است

بیهوده گرد عرصهٔ جولانگه توام

گاهی کرشمه‌ای و خرامی مرا بس است

خمخانه‌ای نمی‌طلبم از شراب وصل

یک قطره بازمانده جامی مرا بس است

وحشی مگو، بگو سگ کو ، بلکه خاک راه

یعنی ز تو نوازش مامی مرا بس است