خوش صیدِ غافلی به سر تیر آمدهست
زه کن کمانِ ناز که نخجیر آمدهست
روزی به کارِ تیغِ تو آید نگاه دار
این گردنی که در خمِ زنجیر آمدهست
کو عشق تا شوند همه معترف به عجز
اول خرد که از پیِ تدبیر آمدهست
عشقی که ما دواسبه از او میگریختیم
این است کـآمدهست و عنانگیر آمدهست
ملکِ دلِ مرا که سواری بس است عشق
با یک جهان سپاه به تسخیر آمدهست
در خاره کندهاند حریفان به حکمِ عشق
جویی که چند فرسخ از آن شیر آمدهست
بی لطفیای به حالِ تو دیدم که سوختم
وحشی بگو که از تو چه تقصیر آمدهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.