آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن
اینک اینک عشق میآید به شور انگیختن
هر کرا کحل محبت چشم جان روشن نساخت
روز حشرش همچنان خواهند کور انگیختن
پا به حرمت نه در این وادی که موسی حد نداشت
گرد نعلین از تجلیگاه طور انگیختن
رسم بزم ماست دود از دل بر آوردن نخست
سوختن چون عود و از مجمر بخور انگیختن
دست کردن در کمر با عشق کاری سهل نیست
فتنهای نتوان ز بهر خود به زور انگیختن
عرصهٔ عشق و حریف ما چنین منصوبه باز
سخت بازی چیست بازیهای دور انگیختن
خیز و دامن برفشان وحشی که کار دهر نیست
جز غبار فتنه و گرد فتور انگیختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.