گر به رنگش لاله یی باشد به دامن کوه را
چون صدا حیف است گرد سر نگشتن کوه را
سیل کوه از جا اگر بنیاد شهری میکند
میکند از جای سیل گریه من کوه را
عیب تو خواهی نگوید خصم، عیب او مگو
با خموشی میتوان خاموش کردن کوه را
میخورد زخم جفا، هرکس که دارد جوهری
تیشه بر دل میزنند از بهر معدن کوه را
خودنمایان را میسر نیست یکدم بی ملال
پرگره باشد جبین از سرکشیدن کوه را
دست بر دامن زن استغنای تمکین شیوه را
از حریم دل برون کن آرزوی لیوه را
دامن عقبی بدست آور زمال این جهان
در نکاح آن پری، دلاله کن این بیوه را
خط سبزش پوشد ار سیب زنخدان را، چه غم؟
برگ میپوشند بر رو از لطافت میوه را
با دل روشن، تلاش خاکساری میکند
واعظ ما دارد از آب روان این شیوه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.