سخن تا پخته نبود کی پسند خاص و عام افتد؟
نگیرد کس ز خاک آن میوه یی کز نخل خام افتد؟
بتلخ و شور گیتی صبر کن، خواهی گر آزادی
که بهر آب شیرین، ماهی دریا بدام افتد
به گمنامی بساز و آبروی خود مده از کف
عقیق از آب و رنگ خویشتن از بهر نام افتد
به عقل خویش گو خندد، بروز خویش گو گرید
به رنگ شیشه می هرکه از دنبال جام افتد
مشو سرگرم اقبال بلند خویشتن چندین
که چون خورشید تابان، هرکه خیزد صبح، شام افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.