گنجور

 
طغرل احراری

حنا از خون مردم بسته دستت

شده گلگون دو لعل میْ‌پرستت

به قتل عاشقان تیغ دو ابروت

ز مژگان صف کشیده چشم مستت

به ما کلک قضا عشقت نوشته

مرا عاشق تو معشوق از الستت

جهان حسن را شاهی مسلم

تو را گردید از طرز نشستت

اگر اندر محیط غم دل ما

شود ماهی که تا گیری به شستت؟!

نیم آسوده از عشق تو طغرل

عنان اختیار من به دستت!

 
sunny dark_mode