گنجور

 
طغرل احراری

وه که محرم در حریمش غیر و من اندر درم

شیوه دلبر گر اینست چون ازین دل بر برم؟!

در مقام وصل بانگ بی‌محل دارد رقیب

می‌کند گوش خرد را صوت این انکر کرم

در ره عشق تو گشتم پادشاه عاشقان

مسند غم تختگاهم چهره اصفر فرم

در تمنای غبار نقش پایت خاک به

یابد از ظل همای دولت ار افسر سرم

از هجوم داغ عشقت شد دلم آتش نصب

چون سمندر خو به آتش گیر زین مجمر مرم

آنقدر جمعیت شوقت سرشک ایجاد کرد

از هجوم اشک حسرت گشت تا بستر ترم

طغرل از قید سر زلفش کجا خواهم رسید

تا ابد در بوته غم سازد او اخگر گرم؟!

 
sunny dark_mode