گنجور

 
طبیب اصفهانی

عاشقان را نگر از خاره تنی ساخته‌اند

که به بیداد چو تو دل‌شکنی ساخته‌اند

به حذر باش درین بزم که جادو‌نگهان

کار ما مژه بر هم زدنی ساخته‌اند

غافلند از گل رخسار تو ای رشک چمن

بلبلانی که به خار چمنی ساخته‌اند

خورم افسوس به این مرده‌دلانی که ز کف

داده جان را و به فرسوده تنی ساخته‌اند

آهوانی که درین صیدگهند از هر گام

به خدنگ چو تو ناوک‌فکنی ساخته‌اند

محفل عشق کجا و دل غمناک طبیب

ای خوش آنان که به بیت‌الحزنی ساخته‌اند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode