گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اوحدالدین کرمانی

العمر مضی وفاتنی المطلوبُ

لَا القلبُ اطاعنی و لا المحبوبُ

دمعی و دمی کلاهما مسلوبُ

یا یوسُف صل فانّنی یعقوبُ

مولانا

ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب

ای آنکه تو صحت تنی من ایوب

من خود چه کسم ای همه را تو محبوب

من دست همی‌زنم تو پائی میکوب

مجد همگر

ای دیدن خوک پیش دیدار تو خوب

با چهره تو بوزنه محبوب قلوب

از روی تو خوی تو بسی زشت تر است

با زشتی خوی تو زهی روی تو خوب

حکیم نزاری

خواهم ز تو چیزی به معمایی خوب

کان هست چو طبعت به لطافت منسوب

دانی چه سوال می کنم باده بنه

نصفیش مصحف کن و نصفی مقلوب

قائم مقام فراهانی

گفتی که نشد خوب که گشتی مغضوب

بد شد که به شاه از تو شمردند عیوب

ای خواجه: ترا چه با من و خواجه من؟

من دانم و وان که بد کند با من و خوب

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه