سرو سیمین من ای من ز غمت زرین پی
دل من با تو چرا چون دل تو با من نی
آن سرافرازی چون سرو تو با من تا چند
وین چونی بی تو تهی دل بدن من تا کی
چون نی تافته ام پی سپر ای آخته سرو
بر دل باخته ام چند نهی تافته نی
گر بنی نقش کنم شکل تو بر تخته سرو
تخت کی گردد آن تخته و آن شکل تو کی
تا درآئی چو یکی سرو بمیدان نشاط
در یکی جام چونی برده سبک ریخته می
تا به بینم ترا وز توبه نی نقش کنم
سرو بالای سلیمی و نکو روئی می
نی گویا بلب آری و چو بلبل بدمی
تا بگویم ز سهی سرو تو نی ناطق حی
سرو چه کز لب او گویا گردد نی خشک
کس نشانی ندهد جز تو بصد برزن و جی
سرو بسیار به از نی بهمه جای ولیک
هست یک نی که به از سرو کدامست آن نی
نی دهقان عمید است که صد میدان سرو
آید از ریشه برون و برهش گردد پی
سرو بستان سخا کز نی ککلش بعطا
نامه جود و سخا طی شد بر حاتم طی
سرو آزاده باغ نسب و فرخزاد
که نیش فرخ پیکی است ز سر ساخته پی
آنکه در سرو و نی از سبزی و زردی است بود
از کفش جود و سخا رسته چون خون در رگ و پی
آنکه چون سرو زره دارو چو نی تیغ زنند
حشم داد یک عا . . . بر دشمن وی
صورت شیرین اش نقش کند بر تن سرو
از دل تیره دواتی چو دل این اوی
سرو اگر یابد آب از نی شیرین خط او
بدل کندر زاید شکر از سرو چو نی
سر نی سبز شود در مه دی چون سر سرو
گر ز سرسبزی او یاد کند نی در دی
نی او سیر چو بر سرو روانش دل
بوستان هنر آراید چون صاحب ری
حاسد جاهش اگر تازه چو سرو است بآب
زود گردد چونی از نار هبا و لاشیئی
از سر نی که میان بسته فراش و بست
سرو اگر بوسه دهد گردد آزاد زعی
طبع من رود نی است آب ده از مدحت تو
وندرین شعر نی و سرو خورند آب از وی
تا ببستان و نیستان گذرد بر نی و سرو
نور خورشید بر آنجمله که تاریکی حی
رخ اعداش چو نی باد و سرش باد چو سرو
سال عمرش بعدد باد فزون از الفی
ناصحش باد سرافراز چو در بستان سرو
حاسدش پای فرو گل شده چون نی دردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و مقام «سرو» به عنوان نمادی از زیبایی و دلنشینی میپردازد. شاعر به ارتباط عاطفی و درونی خود با این نماد اشاره میکند و از تنهایی و غمگینی خود بدون حضور آن صحبت میکند. او به تقابل بین زیباییهای طبیعی و احساسات انسانی میپردازد و میگوید که وجود سرو در زندگیاش چقدر مهم است. همچنین به ویژگیهای سخاوت و آزادگیای که به سرو نسبت میدهد، اشاره میکند و آن را نشاندهنده فضیلتهای انسانی میداند. در پایان، شاعر از تأثیرات مثبت عشق و محبت بر روح و زندگی انسان سخن میگوید و به این نتیجه میرسد که جنبههای مثبت زندگی، همچون زیبایی سرو، میتوانند احساسات تلخ را از بین ببرند.
هوش مصنوعی: ای سرو خوشصورت من، چرا دل من که از غم تو در آتش است، با تو نیست؟ زمانی که دل تو هم با من نیست، دل من برای چه باید اینگونه بیتابی کند؟
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید این بدبختی را تحمل کنم که تو با این زیبایی و سرافرازیات در کنارم نیستی و من اینجا بیتو و دلتنگم؟
هوش مصنوعی: من مانند نی که برای دفاع آماده شده، به کسی وابستهام. از عشق تو قلبم سرشار است، هرچقدر که تلاش کنم و خود را از محبت تو دور کنم، نمیتوانم.
هوش مصنوعی: اگر من نقش تو را روی تخته سروی بزنم، آن تخته و آن نقش تو چه زمانی به وجود خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: وقتی که به میدان شادابی وارد میشوی، مانند سرو بلند و سرسبز زیبا هستی. در این فضا، در یک لیوان خوشمزه، حالت سرخوشی را تجربه میکنی و نغمه جوانی را با خود همراه داری.
هوش مصنوعی: من در شوق دیدارت هستم و میخواهم با توبه و پاکی، تصویر زیبای تو را همچون درخت سرو و چهرهای نیکو نقش بزنم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که میخواهی درباره زیبایی خاصی صحبت کنی، مانند توصیف یک سرو زیبا. در اینجا، به عشق و احساساتی عمیق اشاره شده است که هنگام فکر کردن به آن زیبایی، در دل داریم. با این حال، گوینده نمیتواند به راحتی آن احساسات را بیان کند و از نی یا بلبل برای توصیف آن زیبایی استفاده میکند. این نشاندهنده تلاش برای بیان احساسات عمیق و به تصویر کشیدن زیبایی است.
هوش مصنوعی: سرو چه زیبا و دلرباست، اما وقتی از او سخن میگوییم، هیچ نشانهای از زیبایی و طراوت او در جاهای دیگر پیدا نمیشود. تنها تویی که میتوانی مانندش را در هزاران مکان و سرزمین بگویی و نشان دهی.
هوش مصنوعی: درخت سرو در تمام باغها زیبا و باشکوه است، اما یک نی وجود دارد که از تمام سروها زیباتر و ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: درختی که ریشهای محکم دارد، به زودی از زمین شاخهها و برگهای زیادی خواهد رویید و به ثمر خواهد نشست.
هوش مصنوعی: سرو بستان بخشندگی، همچون درختی که با زیبایی و عطا گشوده شده است، نشان میدهد که بخشش و سخاوت در شخصیت حاتم طایی قرار دارد.
هوش مصنوعی: سرو آزاد که در باغ زاده شده و خوشبخت است، نشان میدهد که نیش فرخ پیک، از سر خود ساخته شده است.
هوش مصنوعی: کسی که از زیباییهای طبیعت مثل درخت سرو و نی لذت میبرد، به گونهای است که بخشش و سخاوت در وجودش ریشهدار و عمیق است، همانطور که خون در رگها جریان دارد.
هوش مصنوعی: کسی که مانند سرو قامت است و زرهای به تن دارد، وقتی که دشمن را با شمشیر میزند، به مانند نای مینوازد و بر دشمن خود مسلط میشود.
هوش مصنوعی: چهره دلنشین او بر روی بدن سرو مانند نقشی باقی میماند، همچون دل تیره دواتی که درونش وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر درخت سرو آب شیرین دریافت کند، میتواند به نوعی تغییر کند و شکر تولید کند، همانطور که نی از خود شیرینی به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: در آینده، زمانی که در زمستان، نی سبز شود و به یاد سرسبزی خودش بیفتد، شبیه سروها خواهد شد.
هوش مصنوعی: درخت سرو با دلپذیری به حرکت در میآید و مانند یک هنرمند بزرگ، زیبایی و شکوه باغ را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: حسود اگرچه در جایگاهش مانند سرو تازه و با طراوت است، با آب و شرایط نامناسب خیلی زود پژمرده و نابود میشود. در واقع، او از درختی که دربند شرایط و آزارهای دیگر است میغلطد و به زودی دچار مشکل میشود.
هوش مصنوعی: اگر در دل خوشبختی از دشواریها عبور کنی و با محبت به زندگی نگاه کنی، میتوانی از بندها و محدودیتها رهایی یابی.
هوش مصنوعی: من طبیعتی دارم مانند نی که از شما مدح و ستایش میطلبم و در شعرم به مانند نی، میخواهم از زیباییهای شما بشنوم و روحافزایی کنم.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف زیبایی و سرزندگی طبیعت میپردازد. در اینجا به تصاویری از باغ و نیستان اشاره شده که در آنها نور خورشید درخشیده و بر درختان و گیاهان تابیده است. همچنین به نوعی تضاد بین روشنایی و تاریکی وجود دارد که نشاندهندهی زندگی و حرکت در دنیای طبیعی است.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند نی نرم و لطیف است و سرش مانند سرو بلند و استوار. عمر او به قدری زیاد است که به بیش از هزار سال میرسد.
هوش مصنوعی: پنددهندهاش مانند درخت سرو در باغی سربلند است و حاسدش با حسادتش مانند نی در گلی فشرده میشود و دردی را متحمل میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی
موزهٔ چینی میخواهم و اسب تازی
آب انگور خزانی را خوردن گاهست
که کس امسال نکردهست مر او را طلبی
هنری مرد نباشد بر هر کس خطری
چون چنین است ترا چیست کنون زین هنری
ز محل کرد بدین شهر مرا دهر جدا
ز خطر کرد بدینجای مرا چرخ بری
بی محل باشم لیکن نه بدین بی محلی
[...]
ای تو را بر مه و زهره ز شب تیره ردی
زهره از چرخ به زیبایی تو کردندی
نه عجب گر کند از چرخ ندا زهره تو را
تا به مه بر ز شب تیره تو را هست ردی
لعبت چشم منی چشم منت باد نثار
[...]
نکند دانا مستی نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند سوی مستی پی
چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا
نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی
گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.