گنجور

 
۱
۳
۴
۵
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

شاها،ملکان ملک سپارند به تو

وز بیم تو خان و مان گذارند به تو

تو کعبه اقبال جهانی لابد

شاهان زمانه روی آرند به تو

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

ای ورد ملایکه دعای سر تو

سر نیست زمانه را به جای سر تو

با دشمن تو نیام شمشیر تو گفت

سر دل من باد قضای سر تو

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

ای دوست نبودیم و نیم خوش بی تو

شد... خود بلاکش بی تو

ایام به خیره خیره بر من بگماشت

چشمی و دلی پر آب و آتش بی تو

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

گر عارضه ای روی نمودت ای شاه،

خوش باش کزو نیافت نقصان به تو راه!

زین پس بودت فزونی حشمت و جاه

زیرا که پس از محاق بفزاید ماه

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

در ثورگه ست خانه طالع شاه

نشگفت اگر سیاه شد چهره ماه

این ست نشان آن که در خانه او

هر کس که زند طعنه بود روی سیاه

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

ای باغ وجود را عمارت کرده

رُمحَت سر بدسگال بار آورده

تو میوه ز فتح چین که بدخواهانت

از بار بریختند برناخورده

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

ای زلف توام در تب و تاب افکنده

بر بخت بدم چشم تو خواب افکنده

در دوستی تو کوری دشمن را

چون خال توام سپر بر آب افکنده

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای چشم من از سیم برت سیمابی

وی اشک من از پسته تو عنابی

در نرگس چشم تو عجب می مانم

کو تازه چگونه است بدین بی خوابی؟

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

ای دوست مرا به کام دشمن کردی

دشمن نکند آنچه تو با من کردی

تو سوخته خرمن دگر کس بودی

مانند خودم سوخته خرمن کردی

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

ای شمع تو صوفی صفتی پنداری

کاین شش صفت از اهل تصوف داری

شب خیزی و نور چهره و زردی روی

سوز دل و آب دیده و بیداری

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

ای غنچه گل سرشکفتن داری

وی نرگس مست میل خفتن داری

وی سوسن تر دراز کردی تو زبان

اندیشه راز عشق گفتن داری

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

نه زهره که از غمت بنالم به کسی

یا از تو شکایتی شکالم به کسی

جان رشوه دیده می دهد [اما] اشک

پیدا نکند صورت حالم به کسی

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی

بی نوبت تو مباد عالم نفسی

آوازه نوبتت به هرکس برساد

لیکن مرساد نوبت از تو به کسی

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

در ده می لعل لاله گون صافی

بگشای ز حلق شیشه خون صافی

کامروز برون ز جام می نیست مرا

یک دوست که دارد اندرون صافی

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

شخصی دارم دلی خراب اندر وی

جانی دارم هزار تاب اندر وی

در آرزوی روی تو دارم شب و روز

چشمی و هزار چشمه آب اندر وی

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

ای از تو بلند نام شاهنشاهی

بگرفته ز ماه دولتت تا ماهی

با عزم تو کاسمان به گردش نرسد

جز فتح و ظفر کرارسد همراهی؟

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

رویش نگر ار صورت جان می خواهی

وصلش طلب ار ملک جهان می خواهی

خط وی و اشک من ببین دور مشو

گر سبزه و گر آب روان می خواهی

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

رخساره نازنینت ای سرو سهی

هم نام سعادت است و هم روز بهی

پهلو که کند ازو چو زلف تو بهی؟

کورا نه چو خال تو بود روسیهی؟

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

ای خواجه سخن زیر و زبر می‌گویی

امروز بسی ز دی بتر می‌گویی

گفتی که به علم مرده را زنده کند

عیسی نکند آنچ تو خر می‌گویی

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

ای روی تو از لطافت آیینه روح

خواهم که قدح های خیالت به صبوح

در دیده کشم ولی ز خار مژه ام

ترسم که شود پای خیالم مجروح

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 
 
۱
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۰