گنجور

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۱ - الولایه العلیا

 

کنم بر عارفی چالاک و بینا

بیان آن ولایت کوست علیا

تو را گفتم گرت یاد آن مقال است

مبادی تعینها ظلال است

ظلالی کان مگر ز اوصاف و اسماست

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۲ - حرف الهاء

 

عبارت هاء ز ذات شاه جود است

وی از حیث ظهور است و وجود است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۳ - الهو

 

بود هو اعتبار از ذات حضرت

ز حیث اختفا و فقد غیبت

از آن وضع نفس مانند هوشد

که روح اندر تن از پیوند هوشد

تو را هستی دلیل تام ذات است

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۴ - الهبا

 

هبا آنرتبه‌ئی باشد که عنقا

باو گویند و هم قومی هیولا

گشاید صورت عالم در او خاص

وز او بنمود صورتهای اشخاص

شد اندر معنی عنقا بیانش

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۵ - همه‌الافاقه و همه‌الانفه و همهه الغالیه

 

ز همتها یکی باشد افاقت

که اول همت است اندر لیاقت

بود آن باعث ارجوئی نشانی

بکسب باقی و هم ترک فانی

تو ثانی همت آنرا آنفه دان

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۶ - الهوا و الهواجس

 

هوا میل است سوی مقتضیات

که باشد از طبیعت‌اند اوقات

بود اعراضش از حالات علوی

بسوی کون و کونیات سفلی

هوا حبس خطره‌های نفس دونست

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۷ - الهواجم

 

هوا جم واردات ناگهانیست

بدل از قوه وقت آن نشانیست

ورودش را بدل نبود قراری

رسد دون عمل یا اختیاری

شده اندر بوادر ز او اشارت

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۸ - الهیولی

 

هیولی باشد آن شیئ که صورت

ازو ظاهر شود در وقت نسبت

بدون صورتش شیئیتی نیست

بشیئش جز بصورت نسبتی نیست

بود آن ماده یعنی که هر شیئی

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۹ - حرف الیاء یاقوته الحمراء

 

دگر یاقوته الحمرا کدام است

مراد از نفس کلی در کلام است

چو نورانیتش ممزوج ظلمت

شد از حیث تعلق با طبیعت

تعلق یافت با جسم و کدر شد

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۲۰ - الیدان

 

یدان دو اسم را دان بالتقابل

بود فعل و قبولت گر تعقل

یکی اندر مقام فاعلیت

دگر باشد بوصف قابلیت

یکی باشد از آن دو اسم فاعل

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۲۱ - یوم الجمعه

 

تو یوم الجمعه دان وقت لقایت

پس از جمله فناها در بقایت

مراد از یوم جمعه در حصولت

بسوی عن جمع آمد وصولت

مراقب باش وقت جمعه بر جمع

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۲۲ - خاتمه‌الکتاب

 

هزاران شکر کین پاکیزه دیوان

رسید از عون ذوالطولم بپایان

ز حق می‌خواستم عمر و عنایت

که این منظومه آید بر نهایت

تفصل کرد و توفیق بیان داد

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

در انجمن به خرام آمدی و رو بستی

سخن به پرده سرودی و لب فرو بستی

حدیثِ حُسن تو هر کس به یک زبانی گفت

طلسم دلبری خود به گفت‌و‌گو بستی

هوای عشق به دریا‌دلی توان بستن

[...]

صفی علیشاه
 
 
۱
۳۷
۳۸
۳۹
sunny dark_mode