×
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱
درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی
گرنه آیینه چو آیینه او ساده کنی
زیب مشاطه صفایی ندهد آن بهتر
که قناعت به همان حسن خداداده کنی
چون صبا معتکف طرف چمن شو شاید
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲
نی سنبل تنباکویی نه آتش رخسارهای
دل بوی خامی میدهد بیداغ آتشپارهای
منقار زرین بایدت تا دانه زین اخگر کنی
کی مرغ این آتش بود هر مرغ آتشخوارهای
در نخل تنباکو نگر صوفی شده بازآمده
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳
به تسبیح و مصلا کردهای میخانهآرایی
کنون از اشک رنگین میکنم پیمانهآرایی
زبان و گوش محو لذت است اصحاب خلوت را
به ذکر جام و شاهد میکنم افسانهآرایی
به دست فکر از هم میگشایم تاب گیسویی
[...]