گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

تا بِکِی ناله و فریاد که آن یار کجاست

همه آفاق پر از یار شد اغیار کجاست

آتشِ غیرتِ عشق آمد و اغیار بسوخت

چشم‌بازی که نبیند بجز از یار کجاست

سرِّ توحید ز هر ذره عیان میگردد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

خلق عالم بجمالت نگرانند ای دوست

وز غمت نعره زنان جامه درانند ای دوست

ما بر آنیم که مانند تو منصوری نیست

همه ارباب نظر نیز بر آنند ای دوست

عاقلانی که ملامت ز غم عشق کنند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

الا ای کعبه دولت مرا خاک سر کویت

ندارد جان من قبله بجز محراب ابرویت

اگر در روی مهروئی بمهر دل نظر کردم

نکردم جز بدان وجهی که هست آیینه رویت

ز عشق روی گل بلبل نکردی ناله و غلغل

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

خسته هجر گشته ام با تو وصالم آرزوست

تیره شده است چشم من نور جمالم آرزوست

از تف کار عشق جان سوخت بنار تشنگی

از لب روح بخش تو آب زلالم آرزوست

بی تو حرام شد مرا با دگری نفس زدن

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

عشق است آتشی که بیکدم جهان بسوخت

در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت

گفتی ز عقل در مگذر راه دین سپر

کو عقل و دین که عشق هم این و همان بسوخت

ای فتنه زمانه و ای فتنه زمین

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

تا عشق توام بدرقه راه حجاز است

اندر حرم وصل دلم محرم راز است

احرام در دوست چو از صدق ببستیم

در هر قدمی کعبه صد گونه نیاز است

عمریست که از آتش سودای تو چون شمع

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

وای که از حال من دلبرم آگاه نیست

آه که از دست او زهره یک آه نیست

بر در او میکشم جان ز پی تحفه لیک

هدیه این بینوا لایق درگاه نیست

طالب هر دو جهان ره نبرد سوی او

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۹

 

ایکه جز حسن رخت پیرایه آفاق نیست

جز جمالت آرزوی خاطر مشتاق نیست

گر کشی تیغ و کشی عشاق را در هیچ باب

از سر کوی تو رفتن مذهب عشاق نیست

زخم کز پیش تو آید نوش جان افزای ما است

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

من دلی دارم که در وی جز خیال یار نیست

خلوت خاص است و این منزلگه اغیار نیست

از تجلی رخش آفاق پر انوار شد

لیک اعمی را خبر از تابش انوار نیست

ذره ذره ترجمان سر خورشید است لیک

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است

جانم آن لحظه که غمگین تو باشد شاد است

الم و درد تو سرمایه روح و راحت

ستم عشق تو پیرایه عدل و داد است

عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

منم و شورش و غوغا ز غمت تا بقیامت

چو سلام تو شنیدم چه برم راه سلامت

دل من مست بقا کن ز تجلیت فنا کن

چو دلم می نشکیبد چو کلیمی بکلامت

چو غمت برد قرارم خبر از طعنه ندارم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۳

 

جانم بلب رسید چو جانان من برفت

دردم ز حد گذشت چو درمان من برفت

روح روان و مونس جان هزار دل

بدر منیر و شمع شبستان من برفت

بد مهرم ار بماه و بمهرم نظر بود

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

تا چند ز دیدار تو مهجور توان زیست

تو جان عزیزی ز تو چون دور توان زیست

آنکس که نظر بر چو تو منظور بینداخت

گوید که جدا گشته ز منظور توان زیست

دریاب مرا چون رمقی هست کز این بیش

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

چهره ات شمع شب افروزی خوش است

غمزه ات تیر جگردوزی خوش است

طره مشگین رخسارت بهم

لیلة القدری و نوروزی خوش است

از خیال روی و فکر موی تو

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

عید در موسم نوروز بسی روح افزاست

روح جانبخش ریاحین چمن راحت زاست

موسم عیش و زمان طرب آمد لیکن

بر دل سوختگان هر نفسی داغ بلاست

عندلیب چمن از ناله نمی آساید

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۷

 

کدام جان گرامی که مبتلای تو نیست

کدام طایر قدسی که در هوای تو نیست

کدام سر نه سراسیمه است در قدمت

کدام دل هدف ناوک بلای تو نیست

ز دل چسود مرا گر ز عشق خون نشود

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۸

 

ای لعل دلپذیر تو سرمایه حیات

ای روی بی نظیر تو خورشید کائنات

رفتی ز پیش دیده و مردم ز هجر تو

آری فراق روح بود موجب ممات

چندان گرفت آتش عشقت دلم که شد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۹

 

نور جمال روی تو در آفتاب نیست

بوی شکنج زلف تو در مشک ناب نیست

گل را بروی خوب تو نسبت نمیکنم

زان رو که گل چو روی تو سنبل نقاب نیست

گشتم خراب از غم عشق تو ای صنم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

ما را نماند میل شکر با دهان دوست

وقت سخن چو گشت شکرخا دهان دوست

سودائیان عارض خود را بیک نفس

از روی لطف کرد مدارا دهان دوست

گوئی مفرح از در و یاقوت ساخته است

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۱

 

روئی است روی دوست که هیچش نظیر نیست

زانرو بهیچ رویم از آن رو گزیر نیست

در عشق آن پری چه ملامت کنی مرا

دیوانه چون ز عقل نصیحت پذیر نیست

آنکس که داد دست ارادت به پیر عشق

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۴
sunny dark_mode