روایتی به نظر آمد از حیات قلوب

که هست راوی این قول ابن شهر آشوب

که شد به یادیه روزی رسول فخر انام

به سایه شجری لحظه‌ای گرفت آرام

ز بعد سنت قیلو برای او و فراغت خواب

[...]

روایت است که چون از جهان حبیب خدا

مسافر سفر قرب لیله الاسری

رسید وقت که قلب زمانه بگذارد

از این سراچه اندوه و غم برون تازد

به بستر مرض افتاده بود با تب و تاب

[...]

روایت است چنین از شفیعه دو سرا

جناب فاطمه ام‌الائمه النجبا

که داشت خامه در سرای عز و شرف

به بحر پرورشش داد جا چو در و صدف

ز هر صفت که کنی وصف او به حسن تمام

[...]

روایت‌ست که ختم رسل رسول عرب

به مکه دخترکی داشت نام او زینب

به خواستگاری زینب خدیجه بود رسول

نمود بهر ابی‌العاص خطبه نزد رسول

به عرش سود ابی‌العاص را سر امید

[...]

روایتست که بوبکر دون چو از دغلی

نمود غصب خلافت پس از نبی ز علی

برای تقویت کار آن پلید شریر

نمود زاده خطاب این چنین تقریر

که تا علی به جهان زنده است نزد عوام

[...]

کرد بر اورنگ شاهی چون قرار

یوسف اندر مصر با صدر اقتدار

روزی اندر پیشگاه عزتش

شد زلیخا حاضر اندر خدمتش

کرده پیری قامتش خم از الم

[...]

گفت راوی چون به دشت کربلا

شد به میدان قاسم نو کدخدا

هر طرف کاورد رو با تیغ تیز

بر عدو دادی نشان رستخیز

همچو شیری کو رهد از سلسله

[...]

شنیدم حدیثی برون از عیوب

که مسطور بد در حیوه القلوب

که چون کرد به اساره عزم رحیل

شد از شهر نمرود بیرون خلیل

ز بیم تماشای نا مرد و مرد

[...]

از قضا روزی به طرف مرغزار

رفت سلطان سنجر از بهر شکار

شد به هامون با همه شیر او ژنی

هر طرف سرگرم در صید افکنی

کردی از پیکان مهر تل و جبال

[...]

گفت راوی در تمام عالمین

چون خلافت شد مسلم بر حسین

بود در موصل کی دانا طبیب

با یزید بن معاویه حبیب

نی همین در خدمتش کردی قیام

[...]

روز عاشورا چو شاه کربلا

سید مظلوم سبط مصطفی

جمله یار و یاورانش کشته شد

پیکر ایشان به خون آغشته شد

طرف هامون ز اشک گلگون گشتیم

[...]

در کرب و بلای حسین بی‌یار

چون گشت غریب و بی‌مددکار

بگرفت به کف علی اکبر

در دم پی یار پدر سر

لیلای ستمکش جگر خون

[...]

کرد چون شداد از راه عناد

سرکشی بنیاد با رب العباد

وز عنایت کردگارمهربان

هرچه او را داد در دنیا امان

تا مگر از گمرهی آید براه

[...]

روایتست که از فرقت رسول انام

به چشم فاطمه چون روز تیره شد چون شام

بدان مخدره دوران گرفت چندان تنک

که کوفت شیشه صبر و قرار وی بر سنگ

ز دردهای دل و غصه‌های پی در پی

[...]

چون سر مهر افسر سبط رسول

ساخت اندر دیر نصرانی نزول

کرد در آن شب ز راه احترام

راهب اندر خدمت آن سر قیام

شست شو بنمود او را از وفا

[...]

ای که داری شور دین داری بسر

گوش کن بر حال دین‌داران نگر

میثم تمار مردی از عجم

بود در سلک غلامان منتظم

یافت آزادی و شد آن پاک دین

[...]

روز عاشورا چو حر نامدار

دید شد شور قیامت آشکار

چون خلیل‌الله در کوی منا

گشته شاه دین مهیای فدا

کوفیان کافر دنیارست

[...]

چونان باورنک خلافت زد قدم

بعد مامون ستمگر متعتصم

گفت راوی کز قضای کردگار

جانب بغداد بنمودم گذار

بود ام‌الفضل را کاشانه‌ای

[...]

کرد رحلت چون به حکم دادگر

مادر نیک اختر خیرالبشر

پی پرستار و دل افکار و الیم

بود آن در گردان قیمت یتیم

جستجو کردند در حی عرب

[...]

دوش کردم خالی از اغیار و یار

گوشه‌ای را در تفکر اختیار

شد سفر وهم را چابک عنان

ساخت اندر وادی عبرت مکان

عرصه‌ای دیدم وسیع و هولناک

[...]