×
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
پیش حصار حزم تو کان حصن دولت است
بحر محیط سنگ نیارد به خندقی
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
بی طلعتِ تو مجلسِ بیماه بوَد گردون
بی قامت تو میدانِ بیسرو بوَد بُستان
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
زان می که چو آه عاشقان از تف
انگشت کند بر آب زورق را
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
می کش که غمها میکشد، اندوه مردان وی کشد،
در راه رستم کی کشد جز رخش بار روستم؟
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۹
روز مبارک شد و مراد برآمد
باز چو اقبال روزگار درآمد
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۲۰
رضا ندادی جز صبح در جهان نمام
رها نکردی جز مشک بر زمین غماز
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۲۰
در جهان شاهدی و ما فارغ
در قدح جرعه ای و ما هشیار
خیز تا زاب روی بنشانیم
باد این خاک، توده غدار
ترک تازی کنیم و برشکنیم
[...]
۱
۲