گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - وله

 

صورت گردون صفت جسم زمین را جان از او

ماده جان لطف او لیکن خرد حیران از او

آینه رنگی که در یک لحظه گردد پیش چشم

نقش ششدر هشت اشکال فلک عریان از او

آن یمانی تیغ بین اندر یمین او که هست

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح سیدالوزراء جمال الدین مشعر بن عبدالله

 

ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه

بر من آمد خورشید نیکوان سپاه

چو آفتاب رخ خوب او به اول روز

چو ماه نوشکن جعد او در اول ماه

چو سرو بود قدش گر سلاح پوشد سرو

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح منوچهر شروانشاه

 

دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یله

ساخت ز ماه و اختران یاره و عقد و مرسله

شکل فلک خراس شد مهر چو دانه آس شد

عقده راس داس شد از پی کشت سنبله

طرف جبین نموده ماه از طرف بساط شاه

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - مطلع ثانی

 

سرو قدی شکر لبی گلرخ غالیه کله

جان مرا به صد زبان زآن رخ و غالیه گله

نرگس مستش آسمان سفته به تیر غمزگان

سنبل هندویش به جان رفته به سایه گله

آن ز میان انس و جان برده هزار کاروان

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح منوچهر شروانشاه و ایراد بعضی از اصطلاحات نجومی

 

شاه گردون را نگر شکل دگرگون ساخته

بر شمایل پیکران عزم شبیخون ساخته

داده فرمان لشگر سقلاب را بر ملک زنگ

هر یکی را آلت و برگی دگرگون ساخته

حمة العقرب چشیده وز پی کسب شرف

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدح منوچهر بن فریدون شروانشاه

 

خان و خیل چرخ را شه خیل و خان آراسته

تا بماهی و بره کردست خوان آراسته

ز آسمان تا کرد میل قربت اهل زمین

شه به فر او زمین چون آسمان آراسته

یافت با ماهی چو یونس انس در دریای چرخ

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - مطلع ثانی

 

خدبنا میزد چه رویست آنچنان آراسته

وز خیال طلعتش میدان جان آراسته

از لب چون لاله و رخسار چون گلبرگ او

لاله زار و طبع و گلزار روان آراسته

از خیالش نقش جان هر نقشبند آموخته

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - از امهات قصاید فلکی

 

ای از تو نام گوهر شاهان برآمده

اعدات یکسر از سر و سامان برآمده

از مهر خاتم تو به اعجاز در جهان

آوازه نگین سلیمان برآمده

در نامه کفایت و روزی و نام و ننگ

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - مطلع ثانی

 

ای دل به عشق روی تو از جان برآمده

جان در هوای تو ز تن آسان برآمده

از خنده خیال لب لاله رنگ تو

از بوستان جان گل خندان برآمده

آبی که آن ز چشمه حیوان برآمدی

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در مدح خواجه رئیس امین الدین محمد عبدالجلیل اهراسی

 

دلا دلا ز بلا هیچگونه نهراسی

حدیث عشق کنی و حریف نشناسی

کمر به عشق بتانی ببسته که میان

ببسته اند به زنار های شماسی

چو ماه سغبه هر چهره چو خورشیدی

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح منوچهر شروانشاه

 

ای پسر خوش تو بدین دلبری

حور بهشتی ملکی یا پری

هم نبود حور و پری را به حسن

این همه مردافکنی و دلبری

ماه پری طلعت حورا فشی

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - قصیده

 

نه مهر من طلبی نه سر وفا داری

چو دوستدار توأم دشمنم چرا داری

به دست مهر تو جانم اسیر شد، شاید

به بند هجر دلم چند مبتلا داری

به غمزه خون دلم ریختی روا باشد

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۳ - از قصیده درباره مسعود سعد سلمان

 

گر این طرز سخن در شاعری مسعود را بودی

به جان صدآفرین کردی روان سعد سلمانش

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۴ - از یک قصیده تکریر ناتمام

 

مشک است توده توده نهاده بر ارغوان

زلفین حلقه حلقه آن ماه دلستان

زآن توده توده، توده مشک آیدم حقیر

زآن حلقه حلقه، حلقه تنگ آمدم جهان

چون قطره قطره آب، لطیفست عارضش

[...]

فلکی شروانی
 
 
۱
۲