گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

چنین به اهل وفا خشمگین چرا شده‌ای

سگ توایم،‌ به ما این چنین چرا شده‌ای

حدیث مدعیان گر نکرده‌ای باور

به تازه بر سر بیداد و کین چرا شده‌ای

سر وفا چو نداری، چرا نمی‌گویی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

از فریب وعده‌ای بازم شکیبا کرده‌ای

باز افسون را زبان بند تمنا کرده‌ای

گرچه ظاهر کرده‌ای هر وعده‌ای را صد خلاف

هر خلاف وعده را صد عذر پیدا کرده‌ای

بهر جان بردن اجل هم دست و پایی می‌زند

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

دی شدی مست می ناب و خرابم کردی

داغ بر دست نهادیّ و کبابم کردی

ناصح از من بگذر دیگر و بگذار مرا

چه شدم، این همه کز پند عذابم کردی؟

چون در خانه غارت‌زده چشمم باز است

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

همانا در میان با غیر، حرف قتل من داری

که سویم گوشه چشمی دراثنای سخن داری

چه بد کردم که واگردانمش، من کیستم باری

که از کین هر زمان اندیشه‌ای با جان من داری

به یکبار از درون آزردگان خار در بستر

[...]

میلی
 
 
۱
۱۴
۱۵
۱۶
sunny dark_mode