گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۳

 

ای دوست سعی کن که بدست آوری دلی

گر بایدت ز عمر گرانمایه حاصلی

بنشان بچشمت از سر حرمت چو توتیا

گردی که خیزد از اثر پای مقبلی

گر چشم مرحمت بگشائی بحال خلق

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۴

 

اگر بگوشه چشمی بسوی ما نگری

ز جمع گوشه نشینان هزار دل ببری

بهر کسی که نمائی جمال خود هیهات

دریغ جان من از حسن خویش بیخبری

بنوش لعل لب خویش راحت روحی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۵

 

جان و جهان فدایت ای آنکه به ز جانی

ذوقی است جان سپردن چون جان تو می ستانی

مردن بداغ دردت عیش است بی نهایت

گشتن قتیل عشقت عمریست جاودانی

از حال مست این ره هشیار نیست آگه

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۶

 

راه اگر سوی خرابات مغان دریابی

دارد امید که اسرار نهان دریابی

از سر هستی موهوم سبک برخیزی

گر از آن ساقی جان رطل گران دریابی

دوست را کز دو جهان مسند او بیرونست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۷

 

خجسته عید من آندم که چهره بگشائی

هلال عید ز ابروی خویش بنمائی

رسید عید و بهار آمد و جهان خوش شد

ولی چه سود از اینها مرا تو میبائی

اگر حدیث تو نبود چه حاصل از گوشم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۸

 

خرم از درد توام زانرو که درمانم توئی

رفتی از چشمم ولی پیوسته در جانم توئی

آشکارا درد دل پیش تو گفتن روی نیست

زانکه من پروانه ام شمع شبستانم توئی

بی گل رویت اگر چون ابر گریم عیب نیست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۹

 

هر دم ز پس پرده دل و دین بربائی

ای وای گر از پرده تجلی بنمائی

تا هیچکسی از تو خبردار نگردد

هر دم بلباس دگر ای دوست برآئی

گفتی چو نقابی بگشائی همه سوزند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷۰

 

ای سرو ناز رونق بستان عالمی

وی نور دیده شمع شبستان عالمی

جان منی و بی تو مرا نیست زندگی

تنها نه جان من که تو خود جان عالمی

با خوی خوش چو عالم دلها گرفته ای

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷۱

 

گلی نازک ز گلزار معانی

شکفته بود بر شاخ جوانی

دریغا کانچنان گل یافت آفت

از آسیب دم سرد خزانی

دریغا در فراق روی آن گل

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷۲

 

ای دل چه شد که خشک و تر غم بسوختی

جانهای ما ز آه دمادم بسوختی

آتش بهفت خیمه گردون زدی ز آه

وز ناله چار گوشه عالم بسوختی

صبر و قرار و جان و دل من ز هجر دوست

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode