گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹۴

 

بیم و امید در دل اهل جهان پر است

هرجا که رنگ و بو ست بهار و خزان پر است

دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت

ما را همان ز شکوهٔ روزی دهان پر است

از چشم کور قطرهٔ اشکی است بی‌شمار

[...]

صائب تبریزی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶

 

چون شیشه، دل نه از ستم آسمان پر است

مینای ما تهی است دل ما از آن پر است

ای عندلیب باغ محبت گل وفا

کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است

خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط

[...]

هاتف اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

از بس دل امشبم ز تو نامهربان پر است

از گریه میکنم تهی و همچنان پر است

رحمی بدامن تهی ام کن، خدای را؛

اکنون که دامنت ز گل ای باغبان پر است!

ای صید کش، تهی شد اگر یک قفس تو را؛

[...]

آذر بیگدلی
 
 
sunny dark_mode