گنجور

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۴۷

 

ملکست محبت تو و خلقیست منتظر

این کاردولتست کنون تا کرا رسد

من خود کیم که صافی وصلش طمع کنم

اینم نه بس که دردی دردت بمارسد

عین‌القضات همدانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح سید اجل ذخرالدین ابوالقاسم زید بن حسن گوید

 

جانا حدیث عشق چه گویی کجا رسد

آیا بود که نوبت وصلت به ما رسد؟

تا من کیم که صافی وصلت کنم طمع

اینم نه بس که دُردیِ دَردت به ما رسد؟

خاک درت به دیده رسد بی گزاف نیست

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۷ - در مدح منتخب الملک حسن احمد گوید

 

قدر تو ز ابتدا چو همی بر سما رسد

دانی که تا محل توزین پس کجا رسد

سید حسن غزنوی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد

واین مملکت کجا بمن بینوا رسد

وصل ترا توانگر و درویش طالبند

وین کار دولتست کنون تا کرا رسد

در موکب سکندر بودند خلق واو

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

درد مرا مگر ز طبیبم دوا رسد

فریاد خستگان بلا هم خدا رسد

آن جور و خواریی که تو کردی به جان من

گر برکشم ز سینه خروشی مرا رسد

عشّاق روی خوب تو بسیار در جهان

[...]

جهان ملک خاتون
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد

آری، بدور حسن تو اینها مرا رسد

جانم بلب رسید در این محنت و هنوز

تا کار دل ز دیدن رویت کجا رسد

انعام عام تو همه را میرسد، چه شد

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

هر لحظه بر دلم ز تو گر صد بلا رسد

از هر بلا به درد دلم صد دوا رسد

هر صبح مژده میرسدم با صبا ز یار

خوش وقت آن سحر که خودش با صبا رسد

لرزد همیشه بر تن او پیرهن ز باد

[...]

شاهدی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸

 

کار من خراب ندانم کجا رسد

موجی اگر به کلبه ام از بوریا رسد

دور فلک به کام حریفان دیگر است

نوبت به ما عجب که درین آسیا رسد

صد حرف می زنیم به آن بی وفا، ولی

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۶

 

عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد

از موج آب مرده به دریا کجا رسد

در وادیی که خضر در او موج می زند

ما ایستاده ایم که بانگ درا رسد

در زاهدان سماع سرایت نمی کند

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

در بزمگاه وصل چو نوبت به ما رسد

مینا جدا، پیاله جدا، می جدا رسد

گل سر به نازبالش بلبل نمی نهد

در گلشنی که پای نسیم حیا رسد

چون طفل غنچه، از گل کم قسمتی مرا

[...]

طغرای مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد

باشد چنان که تشنه به آب بقا رسد

از لذت خدنگ تو ترسم که روز حشر

من کشته تو باشم و دعوای ترا رسد

گل را کند ذخیره صدساله در کنار

[...]

قدسی مشهدی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵

 

دلخوردنی ز مال، به اهل غنا رسد

کاهیدنی ز دانه، به سنگ آسیا رسد

آگه نبیند اهل تنعم ز مغز کار

کی استخوان و گر نه بمسکین هما رسد؟

گر نعمت جهان، همه قسمت شود بخلق

[...]

واعظ قزوینی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۳

 

بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد

ما خود نمی‌رسیم مگرعجزما رسد

هر شیوه‌ای کمینگر ایجاد رتبه‌ای‌ست

شکل غبار ناشده‌کی بر هوا رسد

فهم شباب قابل تحقیق ضعف نیست

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode