گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۶

 

ای معدن دلداری جز تو که کند یاری

ای مشتری زاری جز تو که کند یاری

در راه تو میپویم یاری ز تو میجویم

خالق توئی و باری جز تو که کند یاری

افغان کنم و زاری شاید که تو رحم آری

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

ای پادشه خوبان داد از غم تنهائی

دل بی تو به جان آمد وقتست که باز آئی‏

در آرزوی رویت بنشسته به هر راهی

صد زاهد و صد عابد سرگشته سودائی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

[...]

فیض کاشانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode