گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۲

 

بر ما ستم و خواری، ای طرفه پسر تا کی؟

وندر پی وصلت ما پوینده بسر تا کی؟

بر ما ستمی کرده، خون دل ما خورده

ما بر ستمت پرده میپوش و مدر، تا کی؟

امشب تو به زیبایی خود خانه بیارایی

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۴

 

ای هر سر مویت را رویی به پریشانی

صد روی خراشیده موی تو به پیشانی

در سینه نهان کردم سودای تو مه، لیکن

بس درد که برخیزد زین آتش پنهانی

آن دیگ نبایستی پختن به نیستانها

[...]

اوحدی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode