گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم

 

آن مجلس کمسیون و آن لایحه و قانون

از کجروی گردون افسانه و افسون شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم

 

عیسای خرد بردار، شد از ستم اشرار

موسای عدالت خوار، از دولت قارون شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم

 

تو بارگه دادی، کی در خور بیدادی

چون کار تو آزادی افکار تو قانون شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم

 

آوخ که ز استبداد قانون تو شد برباد

تقدیر چنین افتاد اوضاع دگرگون شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم

 

از حیله بدنامان شد چاک ترا دامان

وز گریه ناکامان دامان تو جیحون شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم

 

محبوب تو شیدا گشت بدخواه تو رسوا گشت

بستان تو صحرا گشت گلزار تو هامون شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » سرودهای وطنی » شمارهٔ ۲ - سرود غم

 

تو کاخ طرب بودی گلزار ادب بودی

تو باغ رطب بودی شهدت ز چه افیون شد

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید

وان راز نهانی را از پرده براندازند

این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست

شایان تماشا را طرح دگر اندازید

ذوق بشریت را این عشق کهن گم کرد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode