گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۱

 

جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی

من دم نزنم زیرا دم می‌نزند ماهی

بر خیمه این گردون تو دوش قنق بودی

مه سجده همی‌کردت ای ایبک خرگاهی

خورشید ز تو گشته صاحب کله گردون

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۲

 

در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی

پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی

گر بسته شدی از وی رسته ز همه بندی

نی خدمت کس خواهی نی خسروی و شاهی

شد خدمت تو دستان چون خدمت سرمستان

[...]

مولانا
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴

 

هر نقش درم بندی است، در دیده آگاهی

دائم ز فلوس خویش در دام بود ماهی!

در خواب نبیند شه، آسایش درویشی

درویش ندارد ره بر تخت شهنشاهی

با سر بسر آن کو، ره در دل شب میپو

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode