مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۲
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۱۱
اشکست که می گردد در کوی تو همرازم
و آهست که می آید در عشق تو دمسازم
سر حلقه ی رندان کرد آن طره طرارم
دُرد یکش مستان کرد آن غمزه ی غمّازم
گر صبر کند باری مشکل نشود کارم
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۷
گر دل طلبی از من جان هم به تو در بازم
وره دیده خون افشان آن نیز روان سازم
در پای تو غلطیدن کاریست پسندیده
کاری که چنین باشد هر دم ز سر آغازم
گفتم که چه رسم است این بر روی تو برقع گفت
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵
چون یار برقص آید من مطربی آغازم
ور من بسماع ایم یارست نوا سازم
از مهر رخش گردد ذرات جهان رقصان
در جلوه چو می آید آن دلبر طنازم
در حسن رخ جانان جان گشت چنان حیران
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷
امشب سر آن دارم کز خانه برون تازم
این خانه هستی را از بیخ براندازم
تن خانه گور آمد جان جیفه گورستان
زین جیفه بپرهیزم این خانه بپردازم
دیوانه ام و داند دیوانه بخود خواند
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۷ - غدیریه در مدح زوج بتول ابن عم رسول علی علیهالسلام
من گرچه صغیر استم با وصف تو دمسازم
پر کرده جهانی را در مدح تو آوازم
شه صابر از این نعمت کرده است سرافرازم
هرکس بکسی نازد من هم بتو مینازم