گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۶

 

آن دل که در او باشد از عشق تو آزاری

حاشا که کشد آزار هرگز زدل آزاری

تا هست وفا کارت دلبر کند آزادت

تا از تو کشم آزار جز این نکنم کاری

گر جمله جهان یارند در چشم من اغیارند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت شاه ولایت اساس و رثاء برحضرت عباس علیه السلام

 

آنگه بفرات افکند چون توسن قهاری

میخواست که نوشد آب تا بیش کند یاری

گفتا بخودای عباس کو رسم وفاداری

تو آب خوری و اطفال در العطش و زاری

جیحون یزدی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۳۵ - گلبن رعنایی

 

تا چند نگارا تو! بدخوی و ستمکاری

این خوی و ستمکاری از دست بده باری

شغل تو دل آزاری ست کار تو جفا کاریست

تا چند دل آزاری، تا چند جفا کاری

من بار غم عشق ات، پیوسته کشم بر دوش

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۲ - در مدح حضرت امیرالمومنین(ع)

 

از مصحف رویت عقل خوانده صفت باری

کز عفو تو بر اجرام بندد ره ستاری

ما و تعب و خذلان ما و کرب و خواری

گر رایحه فضلت کس را نکند یاری

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode