عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است
آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص
خود جان و جهان نغمهٔ آن پردهنواز است
عالم چو صدایی است ازین پرده، که داند
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است
اسرار خرابات به جز مست نداند
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰
اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است
زان رو که مرا بر در او رویِ نیاز است
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مَجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تَکَبُر
[...]
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - و له ایضا
المنة لله که در میکده باز است
زآن رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
و آن می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است
از وی همه مستی و غرورست و تکبر
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷
تا عشق توام بدرقه راه حجاز است
اندر حرم وصل دلم محرم راز است
احرام در دوست چو از صدق ببستیم
در هر قدمی کعبه صد گونه نیاز است
عمریست که از آتش سودای تو چون شمع
[...]
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵ - تتبع خواجه
تا کوثر و فردوس ره دور و دراز است
وان عیش غنیمت که در میکده باز است
از ناز مران رخش پی قبله که هر سو
بر خاک ره افتاده سر اهل نیاز است
بنگر به حباب می گلرنگ که در دور
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیهٔ عشق مجاز است
در عشق اگر بادیهای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
سد بلعجبی هست همه لازمه عشق
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸
چشم تو ز بیماری خود بر سر ناز است
مژگان تو همچون شب بیمار دراز است
راهی چو سوی کعبهٔ دل نیست، چه حاصل
کز جاده این بادیه چون سینهٔ باز است
از سلسلهٔ بندگی آزاد کسی نیست
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۷۱
یغما به دعا ختم کن این قصه دراز است
چون وقت نیاز است
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳
تا حلقهٔ زنجیر دل آن زلف دراز است
درهای جنون بر من سودازده باز است
شور دل فرهاد شکر خندهٔ شیرین
تاج سر محمود و کف پای ایاز است
چشمی که تویی شاهد او محو تماشا
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۰ - عراقی همدانی قُدِّسَ سِرُّه
ساز طرب عشق چه داند که چه ساز است
کز زخمهٔ او نُه فلک اندر تک و تاز است
عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید
ناز است یکی جای و دگر جای نیاز است
درخرقهٔ عاشق چو درآید همه سوز است
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۰ - عراقی همدانی قُدِّسَ سِرُّه
ساز طرب عشق چه داند که چه ساز است
کز زخمهٔ او نُه فلک اندر تک و تاز است
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
ره از همه جا بسته ولی راه تو باز است
عالم همه را بردر تو روی نیاز است
دارم گله از زلف تو بسیار ولیکن
گر، بازنمایم سر این رشته درازاست
ارباب بصیرت همه دانند که محمود
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
ما روی بمیخانه و زاهد بحجاز است
این کعبه حقیقی است گر آن قبله مجاز است
این رشته چسان میگسلد یکسر پیوند
بر دست نیاز است و یکی در کف ناز است
از وی همه آزادگی و کبر و غرور است
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
تا زیر و بم نغمه مضراب تو ساز است
آهنگ نوایت همه از پرده ناز است
جز آهن غم کی بود اسباب فتوحت
در قفل حقیقت که کلیدش ز مجاز است!
دشمن بود ای دوست به هر کس نتوان گفت
[...]