ره از همه جا بسته ولی راه تو باز است
عالم همه را بردر تو روی نیاز است
دارم گله از زلف تو بسیار ولیکن
گر، بازنمایم سر این رشته درازاست
ارباب بصیرت همه دانند که محمود
کحل بصرش خاک کف پای ایاز است
هرچند نیم لایق بخشایشت امّا
چشم طمعم بر در احسان تو باز است
خود قبله و چشم سیهت قبله نما شد
وان طاق دو ابروی تو محراب نماز است
از هر دو جهان قبله ی کوی تو گزیدیم
روسوی تو داریم که بهتر زحجاز است
چشم تو به هر، بی سر و پا بر سر لطف است
جز با من دلخسته که پیوسته به ناز است
دیگر مزن آتش به دل زار «وفایی»
کز آتش رخسار تو در سوز و گداز است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیق و پرتنش خود نسبت به معشوق میپردازد. او میگوید که در دنیای پر از مشکلات، تنها راهی که برایش باز است، عشق به معشوق است. او به زلف و زیباییهای معشوق اشاره میکند و در عین حال اذعان میکند که چنین زیباییها برایش غم و اندوهی به همراه دارد. شاعر به مقام و جایگاه معشوق تاکید میکند و عشق به او را عبادتی میداند. در پایان، شاعر از آتش عشق و وفا که در دلش شعلهور است، سخن میگوید و میافزاید که این آتش ناشی از زیبایی و رخسار معشوق است.
هوش مصنوعی: در همه جا مسیرها مسدود شدهاند، اما راه تو همچنان باز است. تمام عالم به درگاه تو نیازمند و تقاضا کننده است.
هوش مصنوعی: من از زلف تو شکایت های زیادی دارم، اما اگر بخواهم به این موضوع بپردازم، داستانش خیلی طولانی میشود.
هوش مصنوعی: افراد با بصیرت میدانند که مقام و ارزش محمود فقط به خاطر خاک پای ایاز است.
هوش مصنوعی: با اینکه شاید شایستهی بخشش تو نیستم، اما همچنان منتظر لطف و احسان تو هستم.
هوش مصنوعی: تو خود محور توجه و دقت همه هستی و چشمان سیاهت به مانند نشانهای راهنمای من هستند. همچنین آن قوس دو ابروی تو، به نوعی مکان مقدس نماز و عبادت من است.
هوش مصنوعی: ما از هر دو جهان، به سوی کوی تو روی آوردهایم و در دل خود، عشق تو را داریم که از سرزمین حجاز هم ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: چشم تو به هر چیز بیدر و پیکر به خودی خود لطف و زیبایی دارد، اما این لطف تنها برای من دلشکسته نیست، که من همیشه در حال ناز و افسونگری هستم.
هوش مصنوعی: دیگر دل بیچاره و غمگین من را با آتش داغ خود نسوزان، زیرا که از زیبایی چهرهات، خود در آتش و درد به سر میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
کز زخمهٔ آن نه فلک اندر تک و تاز است
آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص
خود جان و جهان نغمهٔ آن پردهنواز است
عالم چو صدایی است ازین پرده، که داند
[...]
اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت، نه مجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
[...]
المنة لله که در میکده باز است
زآن رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
و آن می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است
از وی همه مستی و غرورست و تکبر
[...]
تا عشق توام بدرقه راه حجاز است
اندر حرم وصل دلم محرم راز است
احرام در دوست چو از صدق ببستیم
در هر قدمی کعبه صد گونه نیاز است
عمریست که از آتش سودای تو چون شمع
[...]
تا کوثر و فردوس ره دور و دراز است
وان عیش غنیمت که در میکده باز است
از ناز مران رخش پی قبل که هر سو
بر خاک ره افتاده سر اهل نیاز است
بنگر به حباب می گلرنگ که در دور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.