گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا

این ژنده ی پربخیه که پوشیده ام امروز

افسوس که بر هم زده خواهد شد از آن روی

شیخانه بساطی که فروچیده ام امروز

برباد دهد توبه ی صد همچو بهائی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

تا سرو قباپوش ترا دیده ام امروز

در پیرهن از ذوق نگنجیده ام امروز

هشیاریم افتاد بفردای قیامت

زان باده که از دست تو نوشیده ام امروز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

عشق آمد و صبر از دل دیوانه برون رفت

صد شکر که بیگانه از این خانه برون رفت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

حقا که به افسون دگرش خواب نیاید

آن کس که شبی بشنود افسانه ما را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

ممتاز بود ناله‌ام از ناله‌ی عشّاق

چون آه مصیبت زده در حلقه‌ی ماتم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

مجنون تو با اهل خرد یار نباشد

غارت زده را قافله در کار نباشد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

روی تو گل تازه و خط سبزه ی نوخیز

نشکفته گلی همچو تو در گلشن تبریز

شد هوش دلم غارت آن غمزه ی خون ریز

این بود مرا فایده از دیدن تبریز

ای دل تو در این ورطه مزن لاف صبوری

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

سروی چو تو در «اوچه » و در «تته » نباشد

گل همچو رخ خوب تو البته نباشد

دوزیم ز بهر تو قبا از گل سوری

تا خلقت زیبای تو از لته نباشد

در جنت فردوس سری را نگذارند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

تا گفت بلی، دل به بلای تو در افتاد

هرگز زبلای تو نرست این چه بلا بود؟

میل از طرف ما مشمارید که در کاه

هر میل که بود از طرف کاهربا بود

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در محشر اگر لطف تو خیزد به شفاعت

بسیار بگردند و گنه کار نیابند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

من از تو مثل گشتم و یعقوب زیوسف

در هیچ زمان مهر و وفا ننگ نبوده است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

آن را که رسد ناوک دل دوز تو بر چشم

ناکس بودار چشم دگر پیش ندارد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

گفتی خبر دوست شنیدی چه شدت حال

این ها زکسی پرس که از خود خبری داشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

کم گوی ولی قصه ی درمان که به این درد

حیف است که آلوده ی درمان شده باشی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

دیبا نتوان یافت از این پشم که رشتیم

خرما نتوان خورد از این خاک که کشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که زمشاطه نرنجیم که زشتیم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ای بیخبر از درد دل و داغ نهانی

ما قصه ی خود با تو بگفتیم و تو دانی

دل مینگرد روی تو، جان میرود از دست

داریم از این روی بسی دل نگرانی

ای شمع که ما را به سخن شیفته کردی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

چو گوهر پاک دارد، مردم پاک

کی آلوده شود در دامن خاک

گل سرشوی از این معنی که پاک است

به سر بر میکنندش گرچه خاک است

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode