گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۲۸
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

تا نعل در آتش تو داغ است مرا

از نشتر بیطار فراغ است مرا

خوش آخر غم بسی بدیدم واکنون

بگرفت دل و عزم فراغ است مرا

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

ماه امل ارچه زیر میغ است مرا

بر فرق ز فاقه گرچه تیغ است مرا

نه خیر کسان به خود روا می‌دارم

نه خیر خود از کسان دریغ است مرا

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

هجرت چو به دست غصه بگذاشت مرا

کم بود کسی که زنده پنداشت مرا

در جان رمقی نبود و در تن لیکن

امید رخ تو زنده می‌داشت مرا

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

آنم که چو جان بپرورم مردم را

گر دست رسد به جان خرم مردم را

ای حور و پری نه دیوم از من مگریز

من آدمیم نمی‌خورم مردم را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

لطف تو چو کرد حلقه در گوش مرا

از راه کرم مکن فراموش مرا

یا پیش خودم همچو غلامان می‌دار

یا مکرمتی نمای و بفروش مرا

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

ای دوست مشو سبغه زبون گیران را

شیری تو مباش سخره نخجیران را

گر می‌خواهی که همچو من پیر شوی

مازار به قول مفسدان پیران را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

بر ره بگماشت دوش مه پرتو را

تا کرد ز من نهفته ماه نو را

تاکی در و بام یار گیرد بر من

یارب تو گرفتار کن این شب رو را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

یک دم برم آرید بت خوشخو را

آن ماهرخ صنوبر نیکو را

از تلخی صبرم آرزو شیرین است

شیرین جهان اوست بیارید او را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

از من همه مهر آمد و انصاف و وفا

وز تو همه کینه زاد و بیداد و جفا

مااطلب منک یا فوادی قودی

وکلت به من هو حسبی و کفا

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

گرچه نفسی نزد وصالت با ما

پیوند نمی‌جست جمالت با ما

در دوری خدمت تو شبهای دراز

تقصیر نمی‌کند خیالت با ما

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

تا باز گرفتی رخ چون ماه از ما

پی بازگرفت عقل گمراه از ما

بر بستر آرزو به شبهای دراز

یک یاد رخ تست و دو صد آه از ما

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

دیدم شب و روز رنج و بیداری‌ها

تا در تو رسیده‌ام به دشواری‌ها

ای ذات پسندیده تو حق عزیز

مپسند مرا بدین‌چنین خواری‌ها

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

گفتار مبر ز گوشم ای دُرّ خوشاب

دیدار مبر ز چشمم ای عالمتاب

کَایام چنان کند که ما را پس ازین

گفتار بود به پیک و دیدار به خواب

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

گر باد وزد بر این دل ریش خراب

ور خواب گذر کند بر این چشم پر آب

باشد که به هر عمر مرا با تو دمی

گفتار بود به پیک و دیدار به خواب

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

گویند شراب کم خور ای پیر خراب

تا ره نزند بر دل بیدار تو خواب

چه جای شراب و خواب کز تلخی عیش

گر زهر خورم روا بود خاصه شراب

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

در عشق تو گر شود مرا خاک نقاب

بس دل که شود ز داغ جور تو کباب

بس روز که بر دریغ من درد خوری

بس شب که خیال من نبینی در خواب

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

آن شد که دلم ز طبع چون آتش و آب

می‌ریخت ز دیده چون دُرّ خوشاب

عشقی و جوانی و دل و کامی بود

وین هر سه، دگر بار نبینیم به خواب

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

ای چرخ عنانم از سفر هیچ متاب

نانم ز سَراَندیب ده آبم ز سراب

هر شام ز بامیان دِهَم قرصی نان

هر بام ز شام دِه مرا شربتی آب

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

ای چرخ بیار هر چه داری ز عذاب

زنهار مده مرا و در بد بشتاب

طوفان بلا بیار و مندیش از من

زیرا که تو بارانی و من خشت در آب

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

ای عکس رخت چو عکس آئینه در آب

آئینه رخ ز یار دیرینه متاب

چون کودک مکتبم که هر شب بینم

از عشق رخ تو روز آدینه به خواب

۲ بیت
مجد همگر
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۸
 
تعداد کل نتایج: ۵۵۸