گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸

 

ای صاحب رای کامل و بخت بلند

سعی تو برای مال دنیا تا چند

فردا که رود جان تو از تن بیرون

اعدا همه آن مال به عشرت بخورند

خاقانی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

ای شب،نه ز زلف اوست بر پای تو بند

پس دیر و دراز درکشیدی تا چند؟

وی صبح، تو نیستی چو من عاشق و زار

من می گریم بس است باری تو بخند!

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

در دست غم تو بودم ای سرو بلند

شبها به امید روز شادی خرسند

محرومی دینه من از خدمت تو

صد ساله غمم ذخیره در پیش افکند

ظهیر فاریابی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان

 

بسیار بگفتم ای دل بد پیوند

با عشق مکوش و دل به هر عشوه مبند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده

 

ماننده مادران مرده فرزند

در دیده عالم، ابر کافور افکند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر

 

گرد آمده بودیم چو پروین یکچند

ایمن شده از فراق و از بیم گزند

مانا که نبودیم به وصلش خرسند

کایزد چو بنات نعشمان بپراکند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

گرد آمده بودیم چو پروین یکچند

ایمن شده از فراق وز بیم گزند

مانا که نبودیم به وصلش خرسند

کایزد چو بنات نعشمان بپراکند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر

 

گرد آمده بودیم چو پروین یکچند

ایمن شده از فراق و از بیم گزند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر

 

مانا که نبودیم به وصلش خرسند

کایزد چو بنات نعشمان بپراکند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

گرد آمده بودیم چو پروین یکچند

ایمن شده از فراق وز بیم گزند

ظهیری سمرقندی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن

 

مانا که نبودیم به وصلش خرسند

کایزد چو بنات نعشمان بپراکند

ظهیری سمرقندی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

امشب منم و وصال آن سرو بلند

می را ز لبش چاشنی‌‌یی داده به قند

ای شب اگرت هزار کار است مرو

وی صبح گرت هزار شادی است مخند

اثیر اخسیکتی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۳۳

 

گر زانک شنیده ای زمردان دو سه پند

هر چیزی را به قدر آن چیز پسند

هستند سپند و مشک یک رنگ اما

پیداست مقام مشک و مقدار سپند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۴۴

 

هنگام وداع آمد آن سرو بلند

گریان گریان که آخر این هجران چند

او از سخنان خوش مرا دل می برد

دل در تن از آرزوی او جان می کند

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

هر گوهر معنی که دلم کرد پسند

تا ناطقه را ازو کنم عقدی چند

چون دید لبم بمهر حرمان در بند

آن جمله ز راه دیده بیرون افکند

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

گفتی که بگو حال دل غم پیوند

تا چند نهان کنی ز من؟ آخر چند؟

من با تو چه گویم؟ که همه راز دلم

خاموشی من گفت باواز بلند

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

دیدی که دگر بی رخ آن سرو بلند

آمد گل و بلبل بر او رخت افکند

ای بیهده گوی مست، بسیار مگوی

وی شوخ دهادن دریده، بر خویش مخند

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

ای باد صبا ، بخاک پایت سوگند

از من بر خواجه بر زمین بوسی چند

گو لطف کن و مرا برآور زین بند

شکرانۀ آنرا که نیی دانشمند

کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل چهارم

 

منکر بودم عشق بتان را یک چند

آن انکارم مرا بدین روز افکند

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل چهارم

 

چون سایه دویدم ز پسش روزی چند

وز صحبت او بسایه او خرسند

امروز چو آفتاب معلومم شد

کو سایه برین کار نخواهد افکند

نجم‌الدین رازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode