جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۶
خورشید رخا من به کمند تو درم
بارت بکشم به جان و جورت ببرم
گر سیم و زرم خواهی ور جان و سرم
خود را بفروشم و مرادت بخرم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۷
تا کی غم این جهان فرسوده خورم
تا چند جفای مردم سفله برم
چون خال بتان حال دلم گشت تباه
در چرخ کبودجامه خود نیست کرم
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۸
یارب گنهم تو عفو گردان به کرم
یارب تو مینداز به لطف از نظرم
من خود کیم و نام مرا خود که برد
کز من گنه آید وز لطف تو کرم
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵
هر آینه ای که آید اندر نظرم
تمثال جمال روی او می نگرم
در جام جهان نما نگاهی کردم
مجموع کمال در یکی می شمرم
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۴
در هر چه نظر کنم توئی در نظرم
وین طرفه که از تو من تو را می نگرم
شمس مغربی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
در روی پری رخان چو در می نگرم
جز روی تو می نیاید اندر نظرم
هر لحظه ز هر پریرخی حسن رخت
بردیده کند جلوه به وجه دگرم
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۸۴
گر در سفرم تویی رفیق سفرم
ور در حضرم تویی انیس حضرم
هر جا که نشینم و به هر جا گذرم
جز تو نبود هیچ مراد دگرم
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵
گفتم که هوای او برون شد ز سرم
از خاک درش درد سر خود ببرم
لیکن چو به حال خویش درمی نگرم
صد بار گرفتارتر از پیشترم
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۵۶
گر بیدارم اسیر صد شور و شرم
ور در خوابم ز عقل و دین بی خبرم
هرگه که به حال خویشتن درنگرم
خواهم که لباس عمر بر خود بدرم
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هشتم که قماش است و کم براست » برگ دهم سه قماش
ای آنکه ز گل تازه تری در نظرم
با خط تو منت ریاحین نبرم
پیش تو گل و لاله و نسرین چه بود
من این سه قماش را بیکجو نخرم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۱
هرچند که در باغ تو بیبرگ و برم
چون شاخ بریده بینوای ثمرم
در شهر محبت تو این بس هنرم
کز بهر جمال عفوت آیینهگرم
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰
ای آن که روی به کوی بیداد گرم
چون باز آیی مپرس اینجا خبرم
جایی دگرم بجو که تا آمدنت
خواهد برون اشک به جای دگرم
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۴
چون شمع بود داغ جنون تاج سرم
آتش به جهانی زده مژگان ترم
عیبی نبود هست کساد ارگهرم
عیبم همه این است مه صاحب هنرم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۷ - ظهیر اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
خاک درِ تو چو سرمه در دیده برم
وانگه به نظر پردهٔ افلاک درم
تو با من و رحم نه که در من نگری
من با تو و زهره نی که در تو نگرم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۶۲ - عزیز کاشانی قُدِّسَ سِرُّه
ای عکس رخ تو داده نورِ بصرم
تا در رخ تو به نور تو مینگرم
گفتی منگر به غیر ما آخر کو
غیر تو کسی که آید اندر نظرم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۷ - ظهیر اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
خاک درِ تو چو سرمه در دیده برم
وانگه به نظر پردهٔ افلاک درم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۶۲ - عزیز کاشانی قُدِّسَ سِرُّه
ای عکس رخ تو داده نورِ بصرم
تا در رخ تو به نور تو مینگرم
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۰ - گز
گز در بر آن جان جهان تحفه برم
یعنی که اگر شبی نیائی ببرم
من وصلت را به عالمی نفروشم
هجرانت را گزی بگوزی نخرم