ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵۷
ای دیده نظر کن اگرت بیناییست
در کار جهان که سر به سر سوداییست
در گوشهٔ خلوت و قناعت بنشین
تنها خو کن که عافیت تنهاییست
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
عاشق شدن آیین چو من شیداییست
ای هرکه نه عاشقست او خود راییست
در عالم پیر هر کجا برناییست
عاشق بادا که عشق خوش سوداییست
عینالقضات همدانی » لوایح » فصل ۲۷
از نفی وز اثبات برون صحرائیست
کین طایفه را در آن میان سودائیست
عاشق چو بدانجا برسد نیست شود
نه نفی و نه اثبات نه او را جائیست
عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۸
چون هم نفسِ همه کسی هر جاییست
پس هم نفست خموشی و تنهاییست
در صدق ز صبح نیستی روشنتر
اول که نفس زند دوم رسواییست
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۳
ای در حق من وصل ترارایی ست
وی در ره من عزم تراپایی ست
خوی تو چو روزگار بادستی سخت
عهد تو چو پای عمر بر جایی ست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷
از کفر و ز اسلام برون صحرائیست
ما را به میان آن فضا سودائیست
عارف چو بدان رسید سر را بنهد
نه کفر و نه اسلام و نه آنجا جائیست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵
بیرون ز جهان کفر و ایمان جائیست
کانجا نه مقام هر تر و رعنائیست
جان باید داد و دل بشکرانهٔ جان
آنرا که تمنای چنین مأوائیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹۵
آن سرو سخنگو که مه هر جائیست
از مهر جمال خویشتن سودائیست
وان مرغ که شد دیده ی من سقّایش
هندو چه ی بستان هزار آوائیست
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱
چیزی که به گل داده خدا زیبائیست
وان نیز که داده سرور ار عنائیست
اما به تو آن چه داده از پا تا سر
اسباب یگانگی و بیهمتائیست